دو استراتژی اصلی پوشش ریسک
فرمت تهیه طرح تجاری( BP )
طرح تجاری مورد تأیید مرکز رشد واحدهای فناور بایستی شامل 18 بند به شرح ذیل باشد و در هر بند به پرسشهای مربوطه پاسخ گفته شود.
- خلاصه اجرایی: خلاصه اجرایی طرح تجاری مشتمل بر یک تا سه صفحه از عصاره کل طرح میباشد. در این خلاصه بایستی همه عناصر طرح از جمله شرکت, محصولات، بازاریابی و فروش, توسعه, خروج و مالی و . در آن پوشش داده شود این خلاصه بایستی کاملاً مستقل از طرح تجاری باشد و ارجاع به قسمتهای مختلف طرح، مجاز نیست.
- تصویر شرکت: در این قسمت شما به سوالات زیر پاسخ می دهید: (یک یا دو صفحه)
- نام شرکت شما چیست؟
- آیا شرکت در حال حاضر وجود دارد یا در آینده تشکیل خواهد شد؟
- محل آن در کجاست؟
- شرکت چگونه ثبت شده و سهامداران اصلی آن چه کسانی هستند؟
- شماره و تاریخ ثبت شرکت قید گردد.
- بیان تاریخچه و فعالیتهای جاری شرکت: در این زیربخش بایستی تاریخچه و فعالیتهای جاری شرکت به تصویر کشیده شود. اگر شرکت شما هنوز تشکیل نشده است, نیازی به نوشتن این قسمت ندارید.
- چشمانداز: چشم انداز باید ایدهتان را طوری بیان کند که دارای شور و هیجان باشد. چشم انداز باید پر محتوا و آرمانی باشد. باید ذهن را تحریک کند و در عین حال از کار شما تصویر واضحی بدهد و دارای افق زمانی مشخص باشد. اگر نتوانید در چشم انداز عمق علاقهتان را منعکس کنید، دیگران به راحتی مجذوب طرحتان نخواهند شد. بهتر است چشمانداز را در قالب یک جمله بصورت زیر بیان کرد:
رشد یا تبدیل (نام دو استراتژی اصلی پوشش ریسک شرکت) به یک (نوع یا تعریف تجارت) موفق (محلی، منطقهای ، ملی، بین المللی) در مدت (زمان مورد نظر) که به (تعریف مشتریان)، (توصیف کالا و خدمات) را ارائه کند.
- مأموریت: شرح مأموریت بیان میکند که چرا این کالا یا خدمات را تولید میکنیم یا اصلا چرا اینکار را شروع کرده ایم. بهتر است چشمانداز را در قالب یک جمله بصورت زیر بیان کرد:
مأموریت (نام شرکت) فراهم کردن (توصیف کالا وخدمات) برای مشتریان است. این (توصیف کالا و خدمات) میتواند (امتیاز کالا و خدمات برای مشتری تشریح شود).
در حقیقت در حوزه ماموریت بایستی بیان کنیم، ایدهما یا کارما چه تفاوتی با سایر ایدهها و کارهای نزدیک به خود دارد و در واقع تفاوت کارما با سایر کارها رامشخص میکند. و بایستی منافع انجام ایده(کار) برای خودمان، ذینفعان، سرمایه گذاران و جامعه مشخص گردد.
- اهداف: اهداف را به شکل مقاصد ویژه و قابل اندازهگیری و دستیابی مینویسیم. این اهداف بصورت موردی بیان میشود. دستهبندی این اهداف بصورت زیر است:
- اهداف فروش و بازاریابی
- اهداف مالی
- اهداف پرسنلی
- اهداف تولید
- اهداف تحقیق و توسعه
در هر دسته، باید شاخصهای سنجش آن هدف نیز بیان و بررسی شود.
- برنامه ها: بوسیله برنامه میتوان به اهداف رسید. در برنامهریزی، جدول زمانی و هزینههای هر پروژه بایستی مشخص شود. که برای این امر میتوان از چارت نمای گانت استفاده کرد.
- معرفیمحصولات و خدمات: محصولات و خدمات بایستی بدون در نظر گرفتن این که مشتری با آن آشنا هست یا نه، توصیف شود. این قسمت پاسخ به این سوالات است:
- محصولات و خدمات دقیقاً چه هستند و چه نیستند؟
- چه کسی آنرا میخرد و چرا؟
- ویژگی منحصر به فرد آنها چیست؟
- مزایای حاصل از خرید آنها چیست؟
- چه کاربردهایی دارد؟
- محصول در کدام مرحله از عمر خود قرار دارد؟
- تمامی مراحل تولید از ابتدای تحقیقات تا تولید انبوه را بصورت یک برنامه زمانی نشان دهید.
- محصولات یا خدمات جایگزین: در این زیر بخش مشخص مینمایید که محصولات یا خدمات جایگزین محصول شما چه هستند و مزایای رقابتی (قیمت، کیفیت، . ) محصول شما نسبت به آنها چیست و بالعکس
- تحلیل صنعت مادر: در این قسمت بایستی صنعت مادر محصول خود را شناسایی و آن را تحلیل کنید. به عنوان مثال صنعت مادر تولید بیسکویت میتواند تولید مواد غذایی باشد.
- صنعتی که ما در آن کار میکنیم, چگونه تعریف میشود؟
- چگونه این صنعت تقسیم بندی میشود و چگونه هر بخش تعریف میشود؟
- روندهای جاری و توسعه مهم آن چیست؟
- بزرگترین و مهمترین بازیگردانان آن چه کسانی هستند؟
- چه مسائلی را تجربه میکند؟
- چه پدیدههای ملی و بین المللی آن را تحت تاثیر قرار میدهند؟
- پیش بینی رشد آن چقدر است؟
از آنجا که صنعت مورد نظر شما زیرمجموعه صنعت مادر است، با تحلیل آن میتوان آینده صنعت مورد نظر شما را متصور شد.
- تحلیل صنعت خود: در این قسمت پس از آنکه جایگاه صنعت مادر مشخص گردید، بایستی جایگاه صنعت خود را در صنعت مادر مشخص کرده و آینده صنعت خود را ترسیم نمائید. همچنین در این قسمت بایستی، محصول خود را از نظر تاریخچه تکنولوژی مورد بررسی قرار دهید و اینکه محصول شما قبلاً با چه تکنولوژِی تولید میشده، اکنون چه تکنولوژی آن را تولید میکند و در آینده چگونه تولید خواهد شد و آیا تکنولوژی مورد استفاده شما در آینده نیز استفاده خواهد شد و یا احتمال منسوخ شدن آن وجود دارد.
- تحلیلبازار: در دو یا چند صفحه به سوالات زیر پاسخ دهید:
- تعریف بازار
- اندازه بازار و میزان رشد
- این شرکت پاسخگوی چه نیازهایی از بازار میباشد؟
- نحوه تقیسمبندی بازار
- مشتریان هدف شما چه کسانی هستند؟
(در این قسمت میتوانید مشتریان را طبقه بندی کنید و آمار مربوط به هر طبقه را گزارش دهید و اینکه شما چه سهمی از هر بخش از بازار را در نظر گرفتهاید که می خواهید پوشش دهید)
- روندهای مهم در بازار چه روندهایی هستند.
- شرکت شما چه محصولات و خدماتی را عرضه میکند؟ سبد فروش شما شامل چه محصولات دیگری است که به عنوان یک بافر جهت اطمینان از گردش پولی شرکت از آن ها استفاده میکنید.
- میزان فروش جاری و محصولات فعلی شرکت چه هستند؟
- مرزهای فعلی کسب و کار شما چیست؟
- تضمین فروش شما چیست؟ آیا تفاهمنامه، پیش قرارداد یا هرآنچه مشخص نماید که محصول شما به فروش خواهد رسید در اختیار دارید؟
- استراتژِهای معرفی، بازاریابی، فروش، قیمتگذاری و تبلیغات شما چیست؟ به عنوان مثال برای بازاریابی چه استراتژِیهایی را مدنظر قرار میدهید؟ بازاریابی از طریق مصاحبه حضوری؟ روابط قوی در بازار مربوطه؟ و .
- تحلیل رقبا: در یک یا دو صفحه, بایستی موقعیت محصول یا خدمت در بازار تشریح شود. این که رقبای اصلی (بالفعل) شرکت چه کسانی هستند؟ و محصولات آنها چیست؟ چرا و چگونه محصولات و خدمات شرکت آنها از رقبا متمایز میشود؟ رقبای بالقوه شما چه کسانی هستند؟ چه چالشها و انگیزاننده هایی جهت ورود رقبای بالقوه به بازار شما وجود دارد.
در این قسمت بایستی یک تحلیل SWOT از شرکت خود و رقبا ترسیم کنید. این تحلیل شامل نقاط ضعف، قوت، فرصتها و تهدیدهای پیش روی شما و نیز رقبایتان است. (به عنوان مثال یکی از فرصتهای شما میتواند تحریم واردات کالایی باشد که شما قصد تولید آن را دارید و نقطه ضعف شما نداشتن پول زیاد، نقطه قوت شما، داشتن پرسنلی با توان علمی بالا و . است) این تحلیل را بصورت جدول ذیل تهیه کنید تا امکان تحلیل آنها وجود داشته باشد. با مقایسه نقاط ضعف و قوت و فرصت و تهدید خود و رقبا، استراتژِهای شرکت خود را در زمینههای مختلف برای جلوگیری از ورود رقبای بیشتر و نیز حفظ مزایای رقابتی خود استخراج کنید.
- تدوین استراتژیها: استراتژیها جواب این سؤال هستند که چه عواملی در طول زمان سبب موفقیت این فعالیت خواهند شد. برای این منظور، ابتدا باید نقاط قوت و ضعف، فرصتها و تهدیدهای خود و رقبا را تعیین کنید سپس به کمک آن، استراتژیهای خود را در مورد مسائل ذیل تهیه نمائید:
- قیمتگذاری
- مشتریان
- رقبا
- بازاریابی
- بازار هدف
- توزیع
- تکنولوژی
- تبلیغات
- مالیات
- قوانین محلی و دولتی
- شرایط اقتصادی
- و . . .
- حقوق اختصاصی مالک: در مورد محصولات و خدمات خود از چه حقوق مالکیتی برخوردارید؟ (کپی رایت, توافق و . )
- مراحل توسعه محصولات: در این قسمت مشخص میکنید که آیا در ادامه فعالیت خود توسعه ای را در برنامه دارید. این توسعهها شامل چه مواردی میشود آیا محصول یا محصولات دیگری را نیز می خواهید در آینده تولید کنید و یا خدمات دیگری را عرضه نمائید؟ نحوه توسعه و گسترش آتی خود را بصورت برنامه زمانی بلند مدت به شرح جدول ذیل نشان دهید.
- استراتژیخروج(گریز): در این قسمت مشخص میکنید که چنانچه در هر مرحله از تحقیق، تولید یا فروش اتفاقات و رخدادها مطابق پیشبینیهای شما رخ ندهد چه واکنش هایی را انجام خواهید داد و چنانچه نتوانید به سود انتظاری خود از طرح برسید چگونه از آن خارج میشوید؟ همگانی کردن؟ فروش یکجا؟ به فعالیت واداشتن و رشد کردن؟ استراتژی خروج ما چه خواهد بود اگر تجارت ما آنگونه که انتظار داشتیم توسعه نیافت؟ چگونه باید کنار بکشیم؟
- تحلیل مالی: اگر طرح تجاری شما را به یک کیک تشبیه کنیم قسمت اطلاعات مالی آن بایستی همانند خامة روی آن باشد.
شما یک ایده تجاری خوب را طرحریزی کردهاید، اثبات کردید که یک نیاز واقعی در بازار وجود دارد، نشان دادید که چگونه ایدهها را اجرا میکنید، بیان کردید که تیم شما آماده است که ریسکها را مدیریت کند و اکنون شما نشان خواهید داد که هر کدامتان قرار است چه مقدار پول تولید کند.
توجه داشته باشید، چنانچه ایده شما چندان غنی نباشد، یا یک بازار خوب برای ایده شما وجود ندارد، یا از نظر اجرائی ضعیف هستید، یا تیم مدیریتی شما با کفایت نیست، طرح مالی شما محکوم به شکست خواهد شد. اگر شما تا اینجای کار خواننده طرح را متقاعد نکرده باشید مطمئناً با اطلاعات مالی که در ادامه خواهید آورد نیز متقاعد نخواهد شد.
با این وجود، بسیار مهم است که اطلاعات مالی شما قوی و خوش ساختار باشد. اگر شما نتوانید نشان دهید که ایده شما میتواند پول(زیادی) نصیبتان کند، خواننده بلافاصله علاقة خود را از دست خواهد داد. به منظور تدوین قسمت مالی طرح خود، قویاً توصیه میکنم که با استفاده از برنامه توسعه و فعالیت خود، یک جدول زمانی از فعالیتها و توسعههای آتی خود طبق جدول بند 15 تهیه و ترسیم کنید.
از روی جدول زمانی فعالیتهای آتی، شما میتوانید نمودار جریان نقدی ( Cash Flow ) و صورتهای مالی (نظیر صورت حساب سود و زیان و ترازنامه) را حداقل برای 3 سال آتی (و گاهی تا 5سال) تدوین کنید.
با یک حساب سرانگشتی، حسابهای مالی شما بایستی تا نقطهای از آینده ادامه داشته باشد که در آن نقطه، تجارت شما به یک تعادل نسبی در انجام امور خود دست یافته باشد.در سال اول، صورتهای مالی فعالیتها، هزینهها و درآمدها بایستی ماه به ماه باشد، چرا که جریانهای نقدی در گام های اولیة هر شروعی بحرانی و حیاتی است. در سالهای دوم و دو استراتژی اصلی پوشش ریسک سوم صورتهای مالی بایستی به چهار قسمت در سال تقسیم شود، و در سال های چهارم و پنجم بصورت سالیانه بیان شود.
صورتهای مالی خود را در 3 حالت، "محتمل ترین حالت"، "خوش بینانهترین حالت" و "بدبینانهترین حالت" تنظیم نمائید. چرا که این امکان را به شما و خواننده میدهد تا حد بالا و پائین ریسک طرح خود و نیز ریسک پذیری و ریسک گریزی شما را کشف دو استراتژی اصلی پوشش ریسک نماید. مطمئن شوید که هزینهها و درآمدهای قسمت مالی با سایر قسمتهای طرح تجاریتان همخوانی و تناسب داشته باشد. برای مثال اگر شما گفتهاید که 3 شعبه در سال دوم راه اندازی میکنید ولی صورتهای مالی نشان میدهد که 5 شعبه، خواننده به سرعت تجانس و تطابق طرحتان را زیر سوال خواهد برد.
خلاصه مالی طرح شما بایستی شرح و توضیحی بر صورتهای مالیتان باشد، صورت های مالی اصلی پیشنهادی، صورتحسای سود و زیان،ترازنامه، گردش وجوه نقد را در ادامه ضمیمه کنید.
زمان و حجم سرمایه گذاری لازم جهت اجرای طرحتان را شرح دهید. سپس نشان دهید که این یک سرمایه گذاری خوب است و این کار را با اثبات مطلوب بودن منفعتها، دارائیها، نرخ بازگشت سرمایه، . ، انجام دهید.
در ادامه مشخص نمائید که سرمایه لازم را چگونه تأمین خواهید کرد. برای مثال چه مقدار از آن را خود و شرکایتان پرداخت خواهند کرد و چه مقدار از آن را از طریق گرفتن تسهیلات از بانک یا مرکز رشد تامین خواهید نمود.
اگر بخواهید قسمت تحلیل مالی طرح تجاری خود را با جزئیات بیشتری تشریح کنید در واقع خروجی آن یک طرح توجیهی خواهد بود.
- تحلیل ریسک: در این قسمت بایستی شاخصهایی که در طرح شما به عنوان ریسک مطرح می شوند لیست کرده و میزان اثر گذاری هر یک در طرح خود را آنالیز حساسیت کنید.
طرح توجیهی:
در طرح توجیهی بایستی دانش فنی بصورت مبسوط و با جزئیات کامل تدوین شود.
در مرحله بعد با توجه به فرآیندهای تولیدی و حجم تولید مورد انتظار هزینههای مربوطه به تفکیک برآورد می شود:
این هزینهها شامل:
هزینههای قبل از بهره برداری
هزینههای سرمایه گذاری
هزینههای دوران بهره برداری
هزینههای قبل از بهرهبرداری شامل هزینههایی نظیر تحقیقات، آزمایشات، تهیه نمونه آزمایشی، هزینه های پیش بینی نشده و. است.
هزینه های سرمایه گذاری شامل هزینه های سرمایه گذاری ثابت و درگردش است.
سرمایه گذاری ثابت شامل هزینههای مربوط به خرید یا رهن زمین، احداث سوله، محوطه سازی، خرید تجهیزات و ماشین آلات، تأسیسات مورد نیاز، ابزارآلات و لوازم آزمایشگاهی، وسایط نقلیه، ادوات اداری، هزینه های پیش بینی نشده و . است.
سرمایه در گردش شامل هزینه های چند ماهه اول تولید دو استراتژی اصلی پوشش ریسک نظیر هزینه آب، برق، گاز، تلفن، مواد اولیه، حقوق و مزایای نیروی انسانی و هزینه های پیش بینی نشده و . است.
بعد از آنکه میزان سرمایه گذاری لازم مشخص گردید. بایستی تحلیل مالی انجام پذیرد. در این قسمت، محاسبه قیمت تمام شده، محاسبه قیمت فروش، تحلیل نقطه سر به سر، نسبت های مالی نظیر دوره بازگشت سرمایه، نرخ بازگشت سرمایه و نیز صورت حساب های سود و زیان و ترازنامه و . با ذکر همه جزئیات مربوطه انجام میگیرد.
که در این خصوص میتوان به نمونههای قرارداده شده برروی وب سایت مرکز رشد جهت کسب اطلاعات بیشتر مراجعه نمود.
مدیریت سرمایه در معاملهگری رمزارزها: محاسبه نسبت ریسک
مدیریت سرمایه در معاملهگری رمزارزها: محاسبه نسبت ریسک
هرگز این نکته کلیدی را فراموش نکنید که کلید موفقیت در معامله، مدیریت سرمایه و ریسک است. در این مقاله میخواهیم نکات کلیدی مرتبط با مدیریت سود و ریسک در تراکنشهای معاملاتی را تقدیمتان کنیم.
اگر با روشهای مدیریت سرمایه آشنا باشید ولی دانش خود را هنگام انجام معاملات واقعی به کار نگیرید، شانس شما برای کسب درآمد، بسیار اندک خواهد بود.
نکته مهم این است که اگر دقیقاً ندانید که چه طور باید در معاملات خود سود کنید، موفقیت شما فقط به شانس بستگی دارد. به علاوه، کنترلی روی خطرات پیش رو نخواهید داشت. این یعنی، اگر اشتباه کنید یا ترس و طمع بر شما غلبه کند، ممکن است کل سرمایه خود را از دست بدهید. اگر فاقد یک استراتژی مدیریت ریسک مؤثر باشید، در واقع معامله خود را به یک قمار تبدیل کردهاید.
امروز میخواهیم نحوه محاسبه عوامل زیر را به شما آموزش دهیم:
- محاسبه نسبت ریوارد به ریسک (نسبت سود به زیان)
- سایز پوزیشن
- نرخ ریسک در هر معامله
پیشنهاد مقاله: کسب درآمد از رمزارزها: چه طور در بازار رمزارزها کسب سود کنیم؟
محاسبه ریسک و ریوارد (خطر و سود)
بسیار مهم است که بدانید، محاسبه سطوح سود و ضرر بالقوه (احتمالی) بسیار حائز اهمیت است. ریسک (خطر ضرر) را به وسیله اوردر استاپ- لاس مشخص میکنند، در واقع، تفاوت قیمت بین نقطه ورود به معامله و اوردر استاپ- لاس، میزان ریسک شما را مشخص میکند.
حد سود نیز در صورت حرکت قیمت در جهت مورد انتظار برای تعیین نقطه خروج مشخص میشود.
سود بالقوه معامله، تفاوت قیمت بین نقطه هدف (حد سود) و نقطه ورود به معامله است.
به عنوان مثال، اگر سهمی به قیمت 25 دلار را خریداری کرده باشید و حدضرر (استاپ لاس) خود را روی 20 دلار و حد سود (تارگت) خود را روی 30 دلار قرار داده باشید، در آن صورت سود بالقوه شما در این معامله، برابر است با:
در ادامه، میزان ریسک با میزان سود، مقایسه شده و نرخ ریسک به ریوارد را مشخص میکند:
در این نسبت، A همان ضرریست که با اوردر Stop-loss (SL) مشخص کردهاید، B میزان سودیست که با اوردر Take-profit (TP) مشخص کردهاید و C، نسبت ریسک به ریوراد (ضرر به سود) است.
اگر C ، عددی کوچکتر از 1 باشد، در آن صورت، پتانسیل یا احتمال ضرر یا ریسک، بزرگتر از احتمال سود است.
اما اگر این نرخ، بزرگتر از عدد 1 باشد، این یعنی میزان سود معامله بیشتر از خطر یا ضرر احتمالی آن است.
پیشنهاد میکنیم در استراتژیهای معاملاتی خود نقاط ورودی را انتخاب کنید که نرخ زیان به سود آنها بین عدد 2 تا 3 باشد. این یعنی پتانسیل سود شما باید چندین برابر ضرر احتمالی باشد.
بعضی معاملهگرها استاپ لاس تعیین نمیکنند تا از کاهش سرمایه خود جلوگیری کنند. اما متأسفانه، این استراتژی باعث پیچیده شدن فرایند مدیریت ریسک شده و ممکن است کاهش سرمایه را عمیقتر کند. علاوه بر این، نباید از این استراتژی در معاملات اهرمی استفاده کنید. تمام افراد تازه کار باید در معاملات اهرمی از دستور توقف ضرر استفاده کنند.
جدول زیر، درصد سود موردنیاز برای جبران یک ضرر را نشان میدهد:
همانطور که ملاحظه میکنید، این جدول، میزان جبران سرمایه مورد نیاز برای پوشش سرمایه از دست رفته را نشان میدهد.
به عنوان مثال، فرض کنید معاملهگری 1000 دلار سرمایه دارد. در نتیجه ضرر در یک معامله، اگر تنها 100 دلار برای او باقی مانده باشد، باید 900 درصد در معاملات بعدی خود سود کند تا بتواند ضرر وارده را جبران نماید.
دانش و فناوری بامداد ارائه میدهد: بوتکمپ معاملهگری در بازار رمزارزها
محاسبه اندازه پوزیشن
دو انتخاب به این منظور پیش روی شماست:
اولی، قانون دو درصد
الکساندر الدر، معاملهگر و استاد برجسته اقتصاد از این الگوریتم استفاده میکند:
بنابر استراتژی مدیریت سرمایه مبتنی بر قانون دو درصد، سرمایهگذار، در هر معامله خود بیش از دو درصد از سرمایه خود را وارد نمیکند.
این استراتژی شما را از خطر “خورده شدن توسط کوسهها” محفوظ نگه میدارد. یعنی خطر از بین رفتن کل سرمایه شما در اثر چند ضرر بزرگ را از شما دور میکند.
دومی، شرط کِلی (Kelly) نام دارد
این استراتژی برای به حداکثر رساندن موجودی سرمایه از یک شرط استفاده میکند. شرط کلی از این قرار است:
x ارزش معامله است
K سرمایه موجود است
فرمول کِلی، حد مقدار f را به طریق زیر، تعیین میکند:
A، سود حاصل از اوردر Take-Profit (TP) است.
B، ضرر حاصل از اوردر Stop-Loss (SL) است.
g، اهرم معامله است (اگر از اهرم استفاده نکنیم، این مقدار برابر 1 درنظر گرفته میشود).
اما p را فراموش نکنیم
p، احتمال موفقیت است.
توجه داشته باشید که لزوما نباید از f max استفاده کنید.
برای پایین آوردن ریسک، کافیست محدوده زیر را مورد استفاده قرار دهید:
حال زمان آن است که ریسک اتخاذ تصمیم اشتباه را مدنظر قرار دهیم.
چگونه میتوان این احتمال را محاسبه کرد؟
اگر بخواهید احتمال موفقیت خود را تخمین بزنید (p در فرمول قبل)، همه چیز به منبع اطلاعات شما بستگی دارد:
- منابع خارج. بعضی معاملهگرها از متوسط سیگنالهای موفق استفاده میکنند. بسیار مهم است که بدانید گروهها، کانالها و صفحات اجتماعی ممکن است آمارها و اطلاعات گمراهکننده منتشر کنند.
- استراتژی معاملاتی خودتان. اگر آمارهای معاملاتی را جمع آوری کرده و دادههای خود را محاسبه و تحلیل کرده و برای آزمایش استراتژی خود آماده باشید، باید به فرمول زیر توجه دو استراتژی اصلی پوشش ریسک کنید.
p : احتمال موفقیت معامله یا نرخ تبدیل تراکنشهای مثبت است.
M : تعداد تراکنشهای منتهی به سود است.
N : کل تعداد معاملات انجام شده تحت یک استراتژی مشخص است.
خلاصه
- تراکنشهای مالی، پرخطر هستند و بسیار مهم است که محدودیتهای ریسک خود را شناسایی کنید.
- باید پیشاپیش، سود و زیان را محاسبه کنید.
- نرخ ریوارد به ریسک (سود به ضرر) میزان سود مشخص شده توسط اوردر TP به ضرر مشخص شده توسط اوردر SL است و باید عددی بین 2 و 3 باشد.
- SL یا Stop-Loss بسیار مهم است. اگر معاملات شما با ضررهای بزرگ همراه باشند، بازیابی کل سرمایه اولیه امری بسیار دشوار خواهد شد.
- از قانون دو درصد برای محاسبه اندازه پوزیشن خود استفاده کنید: اندازه تراکنشهای شما نباید بیش از 2 درصد کل سرمایه شما باشد. اگر به قاعده جدیدی علاقه دارید، میتوانید از شرط Kelly استفاده کنید.
- باید جمعآوری آمارهای معاملاتی را شروع کنید. اما فراموش نکنید که این دادهها همیشه با انحراف و خطا همراه هستند.
- یک سیستم معاملاتی، فراتر از رعایت یک قانون یا مجموعهای از قواعد است. باید بتوانید تمام پوزیشنهای خود را محاسبه و تجزیه و تحلیل کنید.
- تقلید از روش دیگران را خجالت آور نپندارید ولی همزمان سعی کنید استراتژی خودتان را آزمایش کنید.
- باید یادتان باشد که اگر با معاملهگری مثل یک تجارت رفتار کنید، در مقایسه با کسانی که مثل یک قمار با آن رفتار میکنند، سود بیشتری کسب میکنید.
در پایان، ضمن آرزوی معاملاتی پرسود برای شما عزیزان خواننده، از شما میخواهیم ما را از نظرات و کامنتهای مشوقانه خود محروم ننمایید. زیر همین پست، پاسخگوی سؤالات شما خواننده عزیز خواهیم بود.
دو استراتژی اصلی پوشش ریسک
مقدمه
محدودیت در منابع و پیچیدهتر شدن فناوریها، موجب شده تا همکاری فناورانه نه یک امر اختیاری، بلکه راهبردی الزامی برای کسبوکارهای کوچک و بزرگ باشد. در این میان، کسبوکارهای نوپا از محدودیتهای بیشتری رنج برده و طبیعی است که با انگیزه بیشتری به دنبال توسعه و ایجاد همکاریهای فناورانه و اتحاد استراتژیک با رقبا، تأمینکنندگان و صنایع باشند. یک مثال ساده از این موضوع، همکاری بین استارتآپها و شرکتهای بزرگ است. یک سوی این همکاری، شرکتهای بزرگ فناوری هستند که با بهره گرفتن از طرحها و ایدههای بدیع و خلاقانه استارتآپی، رشد و توسعه بازار خود را تسریع میکنند. سوی دیگر طیف نیز، استارتآپها بهعنوان منابعی ارزشمند برای نوآوری قرار دارند که با استفاده از منابع و امکانات شرکتهای بزرگ، تجاریسازی ایدههای خود را پیش برده و از اعتبار ناشی از این مشارکت، توسعه کسبوکار نوپای خود را دنبال میکنند.
البته این همکاریها ممکن است با مشکلاتی هم مواجه شود. پیچیدگیهای ماهوی نوآوری و تجاریسازی، بهویژه در حوزه فناوریهای پیشرفته که ممکن است جنبههای گوناگونی اعم از چالشهای فنی، مالی و حتی بازار را در بر گیرد، هر همکاری کوچک و بزرگی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. در واقع، در حالی که بسیاری از شرکتهای فناور بزرگ و استارتآپها، در جستجوی مداوم خود برای نوآوری، به سمتوسوی مشارکت و همکاری با یکدیگر متمایل میشوند، اما بسیاری از این همکاریهای فناورانه، به دلایل گوناگونی همچون شیوههای مختلف ارتباطی، اهداف متفاوت همکاری و سرعت اجرای ناهمگون، با شکست مواجه میشوند.
با این حال، نفس ایجاد یک همکاری فناورانه در قالب اتحاد استراتژیک بین دو شرکت فناور، مزایا و منافع فراوانی داشته که ریسکهای یاد شده را تا حدی پوشش میدهد. در این مقاله، شش دلیل اصلی برای ایجاد یک همکاری استراتژیک فناورانه در استارتآپها بیان میگردد.
چرا استارتآپها به همکاری فناورانه نیاز دارند؟
استارتآپی را در نظر بگیرید که از نظر سطح بلوغ و دوره عمر خود، در مراحل توسعه اولیه و یا رشد سریع قرار دارد. این کسبوکار نوپا، طی یک چرخه کاملاً طبیعی و با خلق، توسعه و ارتقاء یک محصول یا خدمت فناورانه، در نهایت مسیر بلوغ و تکامل را طی نموده و حتی ممکن است با بازار اشباع شده و منسوخ شدن فناوری یا محصول مواجه شود. این چیزی است که برای هر شرکت بزرگ فناوری ممکن است پیش بیاید. سؤال اینجا است که برای تضمین بقای کسبوکار چه باید کرد؟ چگونه میتوان مسیر رشد و توسعه را تسریع نموده و در ادامه نیز، دوره افت محصول یا فناوری را با اتخاذ تمهیدات خاصی به تعویق انداخت.
یک اتحاد استراتژیک فناورانه، بخش اول فرآیند، یعنی تسریع مسیر رشد و توسعه استارتآپ را هدف قرار میدهد . به معنای دیگر، منافع حاصل از این همکاری فناورانه برای استارتآپها کاملاً مشهود است: 1) دسترسی به قراردادهای جدید، 2) دستیابی به بودجههای تحقیق و توسعه، 3) کاهش هزینههای جذب مشتری، 4) کسب شهرت و اعتبار و 5) تسهیل فرآیند نفوذ به بازار.
در مقابل، نیمه دوم فرآیند، یعنی به تعویق انداختن آغاز نزول و منسوخشدگی فناوری هم میتواند تحت تأثیر یک همکاری فناورانه قرار گیرد. به نظر میرسد که مهمترین راهکارها برای جلوگیری از زوال یک شرکت، یافتن بازارها و کاربردهای جدید برای به دست آوردن شکلهای جدیدی از سودآوری و نیز تنوعبخشی به سبد محصولات در بازارهای نوظهور باشد. این کاری است که استارتآپها در آن متبحر بوده و در نتیجه، توجه شرکتهای فناور را به خود جلب میکنند. به عبارت بهتر، انگیزه کافی برای ورود یک شرکت فناور به یک همکاری استراتژیک فناورانه با استارتآپ وجود دارد!
بهطور کلی، مزیت اصلی یک همکاری فناورانه، مبادله مهارتهای فناورانه و منابع جدید است ؛ غالباً، هنگامی که شرکتهای فناور وارد یک پروژه همکاری میشوند، مهارتها و قابلیتهای نامشهودی که قابل فروش و مبادله به صورت رسمی نیستند را بین خود رد و بدل میکنند. در این شرایط، یکی از شرکا که دارای تخصص فناورانه و درک مناسب از تحولات سریع فناوری بوده و این دانش ارزشمند را در ازای سرمایه، سیستمهای توزیع گسترده، تخصص بازاریابی، شبکههای خدمات و حتی شهرت و اعتبار در بازار، به دیگر شرکا واگذار میکند. اگر این موضوع را در سادهترین شکل خود در نظر بگیریم، استارتآپ در نقش دارنده فناوری و تخصص در یک حوزه خاص صنعتی ظاهر شده و شرکت بزرگ هم، نقش تأمینکننده سرمایه یا سایر موارد پیشگفته را ایفاء میکند.
در ادامه، شش فاکتور اصلی که میتواند دلیلی موجه برای آغاز یک همکاری استراتژیک بین استارتآپ و یک شرکت بزرگ باشد، بیان میگردد:
1. شکلگیری یک اقتصاد مقیاس در فروش یا تولید
مشارکت و همکاری فناورانه، باعث میشود تا نوعی اقتصاد مقیاس برای توسعه و تجاریسازی فناوری پدید آید. یک صاحب ایده استارتآپی را در نظر بگیرید که برای توسعه فنی ایده خود، به سرمایه زیادی نیاز دارد. با توجه به چالشهای فنی و ریسک شکست در تجاریسازی ایده، این سرمایهگذاری هیچگاه انجام نمیگیرد. جالبتر اینکه حتی اگر این سرمایه تأمین شود، فرآیند تولید، توزیع و بازاریابی محصول و حتی دامنه بازار هدف، میتواند موفقیت فرایند تجاریسازی را با اما و اگرهای زیادی همراه سازد.
یکی از مزایای اتحاد استراتژیک فناورانه، کمک به ایجاد یک مقیاس اقتصادی برای امکانپذیری توسعه و تولید محصول است. باید توجه داشت که منظور از این مقیاس اقتصادی، گستره وسیعی از اجزای مختلف زنجیره از ایده تا ثروت بوده و فقط تأمین سرمایه یا کمکهای فنی در ساخت محصول را در بر نمیگیرد. برای مثال، استفاده از کانالهای توزیع طرف مقابل در یک بازار جدید یا استفاده از فناوریهای مکمل در اختیار وی، کمک میکند تا استارتآپ محصول نهایی را با قیمتی مقرونبهصرفه و رقابتی عرضه نماید (در مقایسه با فناوریهای موجود در بازار).
شرکتهای فناوری که مهارتهای مکمل یکدیگر دارند (حتی دو شرکت استارتآپی)، میتوانند به جای صرف وقت و منابع، به مهارتهای اثبات شده یکدیگر اعتماد نموده و آنچه مستقلاً برای هر دو طرف مشکل بود را با کمک یکدیگر توسعه دهند!
2. افزایش رقابتپذیری
بسیاری از پروژههای کسبوکار در مقیاس بینالمللی، نیازمند تخصص و مهارتهای متنوعی در حوزههای مختلف فناوری میباشند. بهطور سنتی، شرکتها سعی دارند تا تمامی این مهارتهای مورد نیاز را در داخل توسعه داده یا حفظ کنند. با این حال، با افزایش پیچیدگیهای فنی و سازمانی، شرکتها یاد میگیرند که نمیتوان همه کارها را به تنهایی انجام داد. از سوی دیگر، استارتآپها به دلیل منابع محدودتر، بیشتر این مسئله را لمس میکنند. در نتیجه، رقابتیترین و منطقیترین استراتژی ممکن، حفظ شایستگیهای فناورانه کلیدی و تلاش برای بهکارگیری سایر قابلیتها ذیل یک همکاری فناورانه بلند مدت است.
همکاری با شرکتی که مهارتهای لازم و ناموجود در داخل شرکت را دارا است، خلأهای فعلی را از بین برده و در عین حال، نیاز به صرف منابع و ایجاد خطرات مرتبط با توسعه مهارتهای داخلی را به کلی رفع میسازد.
3. تسهیم ریسک در مقیاس جهانی
تقسیم ریسک از طریق مشارکت، یکی از فرآیندهای رایج در بسیاری از پروژههای تحقیق و توسعهای است. هزینههای تحقیق و توسعه، همواره در حال افزایش بوده و سرعت گرفتن تغییرات نوآورانه، به این معنا است که محصولات موجود سریعاً منسوخ شده و در نتیجه، ریسک سرمایهگذاری در توسعه محصولات جدید، بسیار زیاد میشود.
راهکار مقابله با این چالش، به اشتراک گذاشتن هزینهها و امکانات تحقیق و توسعهای است که میتواند روند فعلی نوآوری جهانی را پوشش داده و حتی با همافزایی ناشی از اشتراک مهارتها و منابع، آن را سرعت بخشد. یک مثال خوب برای این موضوع، بازاریابی مشترک است که افزایش بازده پروژههای فناورانه و تجاریسازی آنها را در پی دارد. سپردن فرآیندهای توزیع و بازاریابی به شریکی که قابلیت بیشتری در این حوزه دارد یا ورود مشترک به این حوزه و استفاده از بازارهای موازی توسط دو شریک، احتمال موفقیت در تجاریسازی محصول فناورانه را افزایش میدهد.
4. تنظیم استانداردهای جدید برای فناوری
توسعه فناوریهای نوظهور، فرصتهای کاملاً جدیدی در بازار ایجاد میکند. اولین شرکتی که فناوری جدید را خلق نماید، ممکن است فقط به دلیل همین اول بودن، استانداردهای صنعت را تعیین کند. این موضوع، سبب میشود تا بسیاری از استارتآپها و شرکتهای فناور، مترصد توسعه فناوری و ایجاد یک استاندارد جدید در صنعت باشند تا بدین وسیله، بتوانند از مزایای انحصاری ناشی از این پیشگامی استفاده کنند.
با این حال، رقبا هم ممکن است به صورت همزمان در حال توسعه فناوریهای مشابهی باشند. پیشبینی اینکه چه کسی در این بازی رقابتی موفق شده و استاندارد صنعت را شکل میدهد، بسیار دشوار است. این به معنای ریسک بالای تلاش برای اول شدن در بازار (با یک فناوری جدید) خواهد بود. تجربه نشان میدهد که این قمار خطرناک و شکست در آن، نابودی کامل برای بسیاری از کسبوکارها را در پی داشته است.
از این منظر، تشکیل یک اتحاد فناورانه، رویکردی مناسب و عاقلانه برای ایجاد استانداردهای جدید در یک صنعت است. این استراتژی، شانس پذیرش استانداردهای معرفی شده را هم افزایش داده و به نوبه خود، با ایجاد بازارهای جدید مبتنی بر آن استانداردها، موفقیت کسبوکار و بقای آن را تضمین میکند. از همین رو، بسیاری از شرکتهای مبتنی بر فناوریهای پیشرفته، سعی دارند تا خود را درگیر انواع همکاریهای فناورانه در قالب اتحادهای استراتژیک، کنسرسیومها و . نمایند.
5. ورود به بازارهای جدید خارجی
یکی دیگر از مزایای یک همکاری فناورانه (بهویژه در مقیاس جهانی)، یافتن راههای مؤثر برای ورود به بازارهای جدید خارجی است. شرکا میتوانند سیستمهای بازاریابی و توزیع موجود و همچنین دانش مرتبط با بازارهای حاضر در آنها را به یکدیگر انتقال داده و به هم کمک نمایند تا محصولات سریعتر وارد بازار شده و احتمال فروش آنها افزایش یابد.
تصور نمایید که یک استارتآپ در صدد عرضه محصول خود به یک بازار خارجی است. عدم تسلط به قواعد حاکم بر این بازار، موجب میشود تا هر حرکت اشتباه، به معنای شکست کامل پروژه باشد. در این میان، داشتن یک شریک خارجی، کمک میکند تا بهبود و اصلاح محصول مبتنی بر نظرات مشتریان، تطابق با مقررات محلی و سایر تنظیمات مرتبط با بازار تسهیل شده و عملاً شانس موفقیت افزایش یابد.
6. غلبه بر رقبا
بیشتر شرکتها، فکر میکنند که یک اتحاد استراتژیک یا همکاری فناورانه، تنها میتواند ورود به بازارهای جدید را تسهیل نموده یا منابع لازم را برای توسعه محصولات جدید را در اختیار آنها میگذارد. این در حالی است که در برخی حالات، این همکاری و اتحاد استراتژیک، میتواند از ورود سایر رقبا به بازار جلوگیری نماید!
تصور کنید که شما با استفاده از ایده نو و منحصربهفرد خود، بازاری کاملاً جدید پدید آوردهاید. احتمالاً سیلی از بازیگران تازهوارد، تلاش میکنند تا به این بازار وارد شده و از آن بهرهمند شوند. یک اتحاد خلاقانه و هوشمند، به شما کمک میکند تا ورود به بازار را دشوارتر کرده و عملاً دست بالا را در بازی رقابتی داشته باشید. البته باید مراقب بود که این استراتژی، به شکلگیری یک کارتل انحصاری و در نتیجه نقض قوانین ضد انحصار نینجامد.
چرا یک پلن معاملاتی مهم است؟
به طور خلاصه، موفق ترین معامله گران یک برنامه دارند. شما نمی توانید تضمین کنید که همیشه می توانید بازار را شکست دهید، اما یک برنامه می تواند به ایجاد زمینه برای تجارت موفق کمک کند.
با قرار دادن یک برنامه نوشته شده، بسیار راحت تر می توانید بر روی اهداف معامله گری خود متمرکز بمانید. زمانی که بازارها در پر استرس ترین حالت خود قرار دارند، نمی خواهید به قضاوت خود تکیه کنید. یک برنامه دقیقاً به شما می گوید که چه کاری انجام دهید، بنابراین می توانید نظم و انضباط و ثبات را حفظ کنید و در عین حال ضرر را کنترل کنید.
نکته قابل توجه این می باشد که یک طرح بی فایده است مگر اینکه عملی شود. بسیاری مرتکب این اشتباه می شوند که زمان زیادی را برای ایجاد یک استراتژی سرمایه گذاری می کنند، اما زمانی که شروع به معامله در بازار می کنند، آن را کنار می گذارند.
چگونه یک پلن معامله گری بسازیم؟
۱.خودتان را ارزیابی کنید
برای ایجاد یک برنامه معاملاتی، ابتدا باید یک قدم به عقب بردارید و تخصص بازار، اهداف و نقاط ضعف خود را ارزیابی کنید. پس از همه، شما می خواهید که برنامه شما تا حد امکان متناسب با شما باشد.
تجربه و تخصص
با ارزیابی دانش خود از بازارها شروع کنید، بنابراین می توانید مطمئن شوید که از عمق خود خارج نمی شوید. برای مثال، اگر کاملاً مبتدی هستید، استراتژیهای گزینههای پیشرفته ممکن است مکان خوبی برای شروع نباشند.
همچنین ایده خوبی است که مشخص کنید با کدام دسته از دارایی ها راحت تر هستید و در ابتدا چند بازار را برای تمرکز روی آنها انتخاب کنید.
با افزایش اعتماد به نفس، همیشه می توانید برگردید و برنامه خود را اصلاح کنید.
اهداف
چرا معامله می کنید؟ اگر پاسخ فقط «پول درآوردن» است، ممکن است به اندازه کافی به این موضوع فکر نکرده باشید.
شاید بخواهید برای بازنشستگی، شغل جدیدی را شروع کنید یا زمانی را برای گذراندن با دوستان و خانواده آزاد کنید. هدف نهایی شما هرچه باشد، مطمئن شوید که برنامه شما با انگیزه شما ساخته شده است.
یکی از بهترین راه ها برای انجام این کار این است که از هدف نهایی خود شروع کنید و به سمت عقب حرکت کنید. در نظر بگیرید که میخواهید ده سال دیگر کجا باشید و ده نقطه عطف سالانه را تعیین کنید که شما را به آنجا برساند.
نقاط قوت و ضعف
شما می خواهید که برنامه معاملاتی شما مطابق با نقاط قوت شما باشد و نقاط ضعف شما را کاهش دهد
به عنوان مثال، ممکن است نیاز دو استراتژی اصلی پوشش ریسک داشته باشید که دائماً موقعیتهای باز خود را تماشا کنید – که اگر معاملات را یک شبه انجام دهید ممکن است مشکل باشد. میتوانید با پایبندی به معاملات روزانه یا استفاده از اعلانها و هشدارها برای پیگیری معاملات بدون اینکه همیشه مراقب مانیتور خود باشید، این ضعف را برطرف کنید.
با پیشرفت در مورد نقاط قوت و ضعف خود اطلاعات بیشتری کسب خواهید کرد، بنابراین مطمئن شوید که برنامه خود را به صورت دوره ای بازبینی و ویرایش کنید.
۲.سبک معاملاتی خود را انتخاب کنید
اکنون که تخصص، اهداف، نقاط قوت و ضعف خود را مشخص کرده اید، باید بتوانید تشخیص دهید که کدام سبک معامله گری برای شما مناسب تر است.
اگر بازده های بلندمدت را هدف قرار می دهید و نمی خواهید هر روز زمان زیادی را به موقعیت های باز و بسته اختصاص دهید، برای مثال، معاملات موقعیت یا نوسان ممکن است برای شما مناسب باشد. یا اگر قصد دارید تمام وقت معامله کنید اما می خواهید از پرداخت بودجه یک شبه خودداری کنید، می توانید معاملات روزانه را در نظر بگیرید.
۳. ایجاد یک استراتژی
استراتژی معاملانی شما باید شامل موارد زیر باشد:
- چگونه فرصت ها را پیدا می کنید
- ریسک / پاداش شما در هر معامله
- چه زمانی ترید کنیم
- انواع سفارش برای استفاده
- استراتژی خروج شما
یافتن فرصت ها
همانطور که در دو دوره گذشته توضیح داده شد، بیشتر معامله گران فرصت هایی را با استفاده از تحلیل تکنیکال یا بنیادی یا ترکیبی از این دو پیدا می کنند. اکنون می دانید که هر گزینه چگونه کار می کند، روش دلخواه خود را برای یافتن موقعیت های جدید بسنجید.
ریسک و پاداش
تعیین میزان تحمل ریسک شما می تواند برای هر کسی دشوار باشد. یک نقطه شروع محکم این است که در نظر بگیرید که در مجموع چقدر می توانید ضرر کنید، به یاد داشته باشید که انحلال می تواند و در صورتی اتفاق بیفتد که مارجین مورد نیاز خود را کامل حفظ نکنید.
معاملهگران موفق ممکن است لزوماً موقعیتهای برنده بیشتری نسبت به موقعیتهای بازنده باز نکنند. در عوض، آنها معاملات بازنده را مدیریت می کنند تا اطمینان حاصل کنند که برنده ها آنها را سودآور نگه می دارند.
زمان سنجی
زمان بندی می تواند همه چیز هنگام معامله باشد.
علاوه بر اطمینان از باز بودن بازارهای انتخابی شما هنگام برنامه ریزی برای معامله، ایده خوبی است که در مورد زمانی که ممکن است در بی ثبات ترین حالت خود هستند، تحقیق کنید. نوسان اغلب در آغاز یا پایان یک جلسه و همچنین زمانی که گزارش ها یا اخبار منتشر می شود به اوج خود می رسد.
در این مرحله، ممکن است بخواهید بازه های زمانی نمودار خود را نیز انتخاب کنید. در حالت ایده آل، شما نمی خواهید تایم فریم ها را به صورت تصادفی تغییر دهید. یک نمودار «پایه» را انتخاب کنید که در درجه اول از آن استفاده میکنید، با دو نمودار دیگر که میتوانید هنگام تأیید روندها به آنها مراجعه کنید.
۴.مراقب جزئیات باشید
آخرین مرحله در ایجاد یک برنامه معامله گری موفق، اضافه کردن جزئیات تا حد امکان است. دقیقا مشخص کنید که کدام بازارها و چه زمانی قرار است معامله کنید. تصمیم بگیرید که چه مقدار سرمایه به هر موقعیت اختصاص دهید، و همچنین محل توقف و محدودیت را تعیین کنید.
چک لیست می تواند یادآور مفیدی برای استفاده در عمل باشد. این به تعیین مسیر انتخابی شما کمک می کند و دلیل معامله را تقویت می کند. در حالت ایده آل، چک لیست شما باید هر مرحله را هنگام یافتن فرصت ها، باز کردن معاملات و مدیریت موقعیت ها پوشش دهد.
دفتر ژورنال معاملاتی شما می تواند به همان اندازه که می خواهید دقیق باشد. اما حداقل باید موارد زیر را پوشش دهد:
- استدلال پشت هر معامله
- هدف سود و حداکثر ضرر
- سطوح ورودی و خروجی
- احساسات هنگام ورود و خروج از موقعیت
یک دفتر ژورنال معاملاتی همچنین دو استراتژی اصلی پوشش ریسک می تواند به شما کمک کند تا ببینید آیا به طور مداوم معامله می کنید یا خیر . اگر بتوانید اطمینان حاصل کنید که با استراتژی خود سازگار هستید، می توانید ببینید که کجا اشتباه می کند و آن را مطابق با آن تغییر دهید.
معرفی و دانلود کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه
برای دانلود قانونی کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
برای دانلود قانونی کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابراه
معرفی کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه
کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه نوشتهی سید محمدحسین صدر طباطبایی، به بررسی مفاهیم مدیریت ریسک و بازاریابی مبتنی بر بازاریابی خیابانی و ماتریس swot میپردازد و با استفاده از این ابزار سیاستهای کاری متفاوت و متناسب با محیط داخلی و خارجی شرکتهای بیمه را شرح میدهد.
دربارهی کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه:
مدیریت ریسک ابزاری برای درک بهتر از خطراتِ ناشی از عملیات بیمه با ریسکهای مختلف است که این اصل امکان تصمیمگیری صحیح و متناسب با توانگری مالی شرکت را فراهم میآورد. از اینرو بیمهگران برای ارزیابی ریسک باید درک خوبی از محیط عملیاتی داشته باشند.
یک بیمهگر حرفهای سیاستهایی را در پیش میگیرد تا اطلاعات واصله از بیمهگذاران را بررسی و تصمیمات آگاهانه اتخاذ کنند. به عنوان مثال برای بیمه عمر و سرمایهگذاری شرایط پزشکی، سبک زندگی، اشتغال و ملاحظات قانونی دارای اهمیت است. ناگفته نماند که نقش شبکه فروش شرکت برای گردآوری اطلاعات و مشاوره صحیح بهمنظور افزایش ضریب نفوذ و در جهت کاهش ریسک بیمهگذاران و شرکت دارای اهمیت است.
نمایندگان و کارکنان شاغل در شعب بهعنوان شبکه فروش، مسئول عرضه خدمات بیمهای به اشخاص و بخشهای مختلف اقتصادی هستند. ازاینرو شرکتهای بیمه برای افزایش گستره شبکه توزیع و رقابت بر سر سهم بیشتر از بازار، بهسرعت در حال افزایش شبکه فروش خود هستند؛ اما مهمتر از تعداد و گستره شبکه فروش، سطح توانمندی این شبکه است، چرا که بدیهی است شبکه فروش توانمند، از شبکههای فروش کمتوان بهمراتب بهتر خواهد بود؛ بنابراین آشنایی شبکه فروش با ماهیت محصولات بیمهای از مهمترین گامها در موفقیت برای بازاریابی و فروش به شمار میآیند.
در حال حاضر شرکتهای بیمه در یک فضای رقابتی فعالیت میکنند که تنوع خدمات ارائه شده در این صنعت یکسان است. هیچ شرکت بیمهای نمیتواند در زمینههای مختلف، بهترین خدمات ممکن را ارائه یا خدمات خویش را بهکل بازار و مشتریان بالقوه ارائه دهد. به همین دلیل برای بالا بردن توان رقابتی شرکتهای بیمه، شناخت عوامل و بررسی ریسک در زمان خود از یکسو و از سوی دیگر تحلیل مستمر این عوامل با در نظر گرفتن محدودیتهای قانونی، امری حیاتی محسوب میشود.
بنابراین چنانچه این عوامل به درستی شناسایی نشوند، هدفگذاری و ارائه خدمت به بیمهگذاران صحیح نیست و سبب صدمات بسیاری به برند شرکت میشود. لذا ارتقاء دانش بازاریابی و ریسک سنجی با توجه به اهمیت صنعت بیمه در رشد اقتصادی کشور از طریق پوشش ریسک بیمهگذاران و سرمایهگذاری حق بیمههای دریافتی، امری حیاتی است.
کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه مناسب چه کسانی است؟
افرادی که در شرکتهای بیمه کار میکنند و یا کسانی که کسبوکار آنها مرتبط با بیمه است، مخاطبان اصلی کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه (Risk and marketing in insurance) هستند.
در بخشی از کتاب ریسک و بازاریابی در بیمه میخوانیم:
در دو دهه اخیر شاهد دو مکتب فکری متفاوت در زمینه رقابتپذیری بودهایم: رویکردهای مبتنی بر فناوری و رویکردهای مبتنی بر شایستگی. فناوری اطلاعات باعث بهبود کارایی و ایجاد مزیت استراتژیک میگردد. بر اساس رویکرد مبتنی بر شایستگی، شرکتها، مهارتها و شایستگیهای منحصربهفرد خود را از طریق تحکیم و تثبیت داخلی و خارجی شناسایی نموده و تحت کنترل درمیآوردند؛ بهعبارتدیگر، بر مبنای رویکرد مبتنی بر فناوری اطلاعات، فناوری اساس رقابتپذیری است. درحالیکه مبنای رویکرد دوم، سازمان یادگیرنده میباشد که در آن بر قوتها جهت ماندگاری از طریق الگوبرداری و نیز پیشبینی و پاسخگویی اثربخش به تغییرات تأکید میشود. در یک تعریف جامعتر، رقابتپذیری را بدین شرح بیان میکنند: رقابتپذیری به معنی توانایی سازمان در جهت ماندگاری در کسبوکار و محافظت از سرمایههای سازمان و به دست آوردن (بازگشت) سرمایهها و تضمین شغلها در آینده میباشد.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
شبکه فروش
رقابتپذیری و توانمندسازی شرکتهای بیمه
رقابتپذیری صنعت
رقابتپذیری بنگاه
ریسک
انواع ریسک و روش مدیریت ریسک
تقسیمبندی ریسک
ریسک سیستماتیک
ریسک غیر سیستماتیک
ریسک تجاری
ریسک استراتژیک
ریسک مالی
ریسک انطباق (قانونی)
ریسک نقد شوندگی
ریسک اجرایی
ریسک بازار
ریسک نرخ سود
ریسک تورم
ریسک نقدینگی
ریسک بیمهگری
مفهوم ریسک ازنظر بیمهگران
ویژگی خطر
مدیریت ریسک در بیمه
استراتژی مدیریت ریسک در بیمه
بازاریابی خیابانی
هدف از بازاریابی خیابانی
راهکار بازاریابی خیابانی
نتیجهگیری و پیشنهادات
منابع
دیدگاه شما