۱۱ خطای استراتژیک صداوسیما
برخی از ناظران رسانهای بر این باور هستند اگر پخش مسابقات ورزشی، به ویژه فوتبالها از برنامههای صداوسیما مستثنی شوند، عملا این سازمان با مخاطبانی حداقلی در سطح ملی مواجه خواهد شد. فهم این قاعده دشوار نیست؛ زمانی که شما عادل فردوسیپور و برنامه محبوب ۹۰ را تعطیل میکنید، مخاطب ایرانی به سراغ برنامه فوتبالی تلویزیون ایران اینترنشنال به مجریگری مزدک میرزایی گرایش پیدا میکند؛ و این یعنی ریزش خودخواسته در مخاطبان!
فرارو- همزمان با وقوع برخی ناآرامیها در کشور طی چند هفته اخیر، انتقادات از صداوسیما در میان اقشار مختلف جامعه شدت گرفته است. هر چند قبلتر نیز در پیوند با عملکرد صداوسیمای ملی انتقاداتی جدی وجود داشت، اما در میانه اعتراضات اخیر نارضایتیهای از این سازمان دو چندان شده است.
به گزارش فرارو، طی هفتههای گذشته بارها شاهد هستیم که مسئولان ارشد کشور از مدیریت ناآرامیهای اخیر توسط رسانههای معاند سخن به میان میآورند. از نگاه آنها شبکههای معاند خارج از کشور همانند ایران اینترنشنال و منوتو، با تولید و تمرکز ویژه بر اعتراضات اخیر کشور، توانستهاند بر اذهان برخی از جمعیتهای مختلف کشور مسلط شوند. در واقع، به طور ضمنی این مساله مورد تایید قرار میگیرد که در جنگ روایتها رسانههای معاند موفق شدهاند بر صداوسیما غالب شوند. همین امر اکنون انتقادات فراوانی را علیه این تلویزیون ملی سرازیر کرده است.
این مسئله موجب شده که در روزهای اخیر صدای بسیاری از نزدیکان به جناح انقلابی از عملکرد صداوسیمای بلند شود. آنها انتقادات بسیار شدیداللحنی را از این سازمان در اطلاعرسانی و مدیریت وقایع بعد از ماجرای مهسا امینی ایراد کردهاند. فراتر از این حتی به این موضوع میتوان اشاره داشت که بر خلاف اعتراضات گذشته (۹۶ و ۹۸) هیچگونه شعاری علیه صداوسیما نیز سر داده نشده است؛ گویی دیگر اهمیت این نهاد از سوی معترضان نادیده انگاشته شده است.
افزون بر این گزارشها و مستندات موجود از کاهش قابل توجه و تامل مخاطبان صداوسیما حکایت دارند. بهگونهای که بر اساس نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ ایران (ایسپا) - در مرداد ماه سال جاری منتشر شده - در ۱۸ سال گذشته مخاطبان صداوسیما ۴۵ درصد افت داشته است.
با این تفاسیر، اکنون مساله این است که چرا مخاطبان صداوسیما افت داشته است؟ انتقادات درونی از این سازمان افزایش داشته و بخش بزرگی از آحاد جامعه از برنامههای این سازمان گذار کردهاند؟ در پرداختن به این پرسش در نوشتار حاضر ۱۱ خطای استراتژیک صداوسیما ارائه و بررسی میشود.
۱- اقرار بر رسانه ملی نبودن و تریبون نظام بودن
صداوسیمای ملی، آنچنان که از عنواناش پیداست میباید نماینده و صدای آحاد ملت باشد. اگر به ترکیب سه کلمهای این نهاد در کارکرد فنی آن توجه شود این سازمان قرار است مطالبات و خواستههای ملت را در بشوند و ببیند و در مرحله بعدی ندای ملت را نمایش و بازتاب دهد. حال آنچه که در صداوسیمای ملی طی سالهای اخیر شاهد بودهایم فرسخها از این معنای فنی دور بوده است. این سازمان بیش از آنکه به یک نهاد مستقل ملی شباهت داشته باشد، به یک نهاد در راستای ترویج یک ایدئولوژی خاص تبدیل شده است.
آنچنان که مهرداد خدیر، در تیر ماه سال جاری در یادداشتی برای سایت «عصر ایران» در تحلیل کلیات «سند تحول رسانه ملی» ایراد میکند: «سند تحول صدا و سیما پر است از نگاه ایدئولوژیک و سیاسی و بسیار دور از مفاهیم تخصصی رسانهای و آدم را بیشتر یاد اهداف سازمان تبلیغات اسلامی میاندازد.» از نگاه خدیر اهداف اعلامی ۱۲ گانه ریاست صداوسیما، نه تنها صدای رسانه ملی بلکه کاملا منطبق با اهداف نهادی همچون سازمان تبلیغات اسلامی است.
اخیرا نیز پیمان جبلی، رئیس صداوسیما در دومین نشست افق تحول تاکید کرده، رسانه ملی روابط عمومی هیچ دستگاهی نیست؛ ولی تریبون نظام است و این جایگاه را باید با افتخار اعلام کرد. هر چند نظام را میتوان برآمده از جامعه دانست، اما اگر مراد رئیس سازمان، تریبون بخش حاکمیت باشد، اساسا با تناقضی بزرگ در عرصه رسانه ملی بودن صداوسیما مواجه خواهیم شد.
بر کسی پوشیده نیست که صداوسیما باید تریبون ملت باشد؛ اساسا بودجه کلانی که در اختیار این نهاد قرار دارد با همین هدف است که آنها تریبوندار ملت باشند و واقعیات اجتماعی را به جامعه اطلاعرسانی کنند. واقعیت امر این است که اولین خطای استراتژیک مدیران صداوسیما همین دیدگاه است که ملت احساس میکنند در این سازمان تریبون ندارد و تریبونداری ملت به فراموشی سپرده شده است.
۲- نگاه از بالا به پایین
دیگر خطای استراتژی مدیران صدا و سیما در دهههای گذشته، تعریف رابطهای عمومی میان چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ خود با جامعه و حتی خود با کارکنان بوده است. مدیران این نهاد چنان سخن میگویند که انگار نیازی به تعامل، شنیدن و مشارکت دیگران ندارند. این دیگران بوده که نیازمندشان بوده و جامعه باید آنچه را که آنها بازنمایی میکنند، بپذیرد. نوع کلام و ساختار ذهنی طلبکارگونه آنها با این روایت طنزگونه «همینه که هست» منطبق بوده و معنای ضمنی آن این است: «هر کسی که نمیخواهد و تمایل ندارد میتواند راه خروج را در پیش بگیرد.»
در اثبات این ادعا تنها کافیست به اظهارات اخیر پیمان جبلی، رئیس صداوسیما، در ارتباط با قطع همکاری پنج مجری با این سازمان اشاره کرد. جبلی میگوید: «کار با صدا و سیما افتخاری برای همکاران ماست و همکارانی که کار در صدا و سیما را برای خود یک سرمایه و ارزش ملی میدانند، با ما کار میکنند. اگر کسی متناسب با این میل و تمایل واقعی نخواهد حرکت کند، ما مانع آنها نخواهیم شد.»
کلید واژهای افتخار همکاری با ما، سرمایه و ارزش ملی دانستن همکاری و اگر کسی این ارزش را درک نمیکند، در خروج بر رویاش باز است، نماد بارز رویکرد نگاه از بالا به پایین به کارکنان و جامعه است. بدون تردید در جهان امروز هر گونه نگاه فرادستانه و دستوری، نه تنها عاملی برای جذب مخاطب نیست، بلکه به عنوان دافعهای برای جذب مخاطب و ورود نیروهای توانمند عمل میکند.
۳- نبود چند صدایی و حضور روایتهای مختلف
تک صدایی بودن تریبون و مشروعیت تنها یک روایت یا گفتمان در صداوسیمای ملی، دیگر آفت بزرگی است که در تسریع روند کاهش مخاطبان نقشی اساسی داشته و دارد. طی دهههای گذشته همواره روایت سوژه مومن، انقلابی، بسیجی و متعهد به روایت رسمی صداوسیما مقبولیت و تریبون داشته است. حتی به جرات میتوان گفت که برخی از شخصیتهای منتقد وابسته به جریان انقلابی همانند علی مطهری نیز در برنامههای این سازمان حضور و جایگاهی نداشتهاند.
سیاستگذاری کلان چنان بوده که انگار هیچگونه چندصدایی در کشور وجود ندارد؛ بهگونهای که حتی حضور چهرههای معتدل و اصلاحطلب نیز گاه در مقام یک خط قرمز متجلی میشود. زمانی که بسیاری از طیفهای هویتی اعم از سیاسی، مذهبی یا قومی صدایی از خود در صداوسیمای ملی نمیشنوند، بدون تردید مسیر قهر با تلویزیون ملی را در پیش میگیرند.
۴- نقض بیطرفی در انتخابات و تعامل با دولتهای مستقر
فراتر از موارد مذکور، صداوسیما حتی در انتخابات سراسری نیز نتوانسته استقلال خود را حفظ کند. در انتخابات مختلف این سازمان برنامههای جانبدارانه از یک نامزد را تولید کرده که به وضوح از سوی مخاطبان فهم و درک شده است. حتی این نهاد در تعامل با برخی دولتها نیز بیطرفی را نقض کرده و همچون اپوزیسیون دولت کنشورزی داشته است.
برای نمونه موج انتقادات و بازنمایی این سازمان از عملکرد دولت یازدهم و دوازدهم بهگونهای بود که حسن روحانی در اظهاراتی گفته بود: «سایتهای منتقدان، برنامههای صدا و سیما و روزنامهها هرچه بخواهند مینویسند و میسازند. فکر نمیکنم هیچ زمانی اینچنین بدون دغدغه و به راحتی از شخص رئیسجمهور، از کار دولت و راه دولت نقد و انتقاد میکردند.»
در مجموع، عدم استقلال و تولید برنامههای جانبدارانه، دیگر خطای استراتژیکی بوده که از چشم مخاطبان پنهان نمانده و نمیماند. در واقع، سازمانی بزرگ با یک بودجه کلان که مقرر است صدای یک ملت باشد، زمانی جانبداری از یک جریان خاص را در پیش میگیرد، حجمی گسترده از مخاطباناش را باید از دست رفته ببیند.
۵- اخراج برنامهسازان محبوب و حذف برنامههای غیرایدئولوژیک مخاطبساز
یکی دیگر از خطاهای مشهود صداوسیما در چند سال گذشته، حذف یا کنار گذاشتن برنامهها و برنامهسازانی بوده که مخاطبانی میلیونی داشتند. در این میان، حذف برنامه محبوب «۹۰» به مجریگری و کارگردانی عادل فردوسیپور، مهمترین نمود این خطای استراتژیک است. زمانی که یک رسانه بهترین مجریها و محبوبترین برنامه مردمی خود را از دور خارج میکند، باید انتظار ریزش میلیونی را در مخاطباناش داشته باشد.
حتی برخی از ناظران رسانهای بر این باور هستند اگر پخش مسابقات ورزشی، به ویژه فوتبالها از برنامههای صداوسیما مستثنی شوند، عملا این سازمان با مخاطبانی حداقلی در سطح ملی مواجه خواهد شد.
فهم این قاعده دشوار نیست؛ زمانی که شما عادل فردوسیپور و برنامه محبوب ۹۰ را تعطیل میکنید، مخاطب ایرانی به سراغ برنامه فوتبالی تلویزیون ایران اینترنشنال به مجریگری مزدک میرزایی گرایش پیدا میکند؛ و این یعنی ریزش خودخواسته در مخاطبان!
۶- تربیونداری برای درشتگویانِ نادرستگو
غیبت متخصصان حوزههای مختلف و اساتید برجسته دانشگاهی در برنامههای صداو سیما و در مقابل تریبون دادن به افراد پرحاشیه دیگر آفت بزرگ صدا و سیما است که زمینهساز حذف تضعیف جایگاه این نهاد در میان جامعه شده است.
در بسیاری از برنامههای این سازمان شاهد هستیم افرادی دعوت میشوند که به حاشیهسازی، ایجاد جنجال و حتی توهین شهره هستند. افرادی که بدون لحاظ هیچ گونه خط قرمزی ادعاهای محیرالعقول را طرح و در امنیتیترین مسائل کشور ادعاهای غیرمستندی را ارائه میکنند. این افراد برای اکثریت جامعه شناخته شده میباشند. آنها افرادی هستند که به جای درست گویی، درشتگویی میکنند.
هر چند آنها در جمع حلقههای خودی، طرفدارانی دارند، اما در یک ارزیابی ساده مخاطبشناسی، تریبون دادن به این افراد کاهش بیش از بیش اعتماد عمومی به رسانه ملی را در پی داشته و دارد. بازهم قاعده بسیار ساده است؛ زمانی که کارشناسانی به صداوسیما میآیند و اظهاراتی غیرمستند، رکیک و خلاف اخلاق را به زبان میآورند، مردم مخاطب کارشناسان دعوت شده از سوی ایران اینترنشنال، منوتو و بیبیسی فارسی گرایش پیدا میکنند. کارشناسانی که گاه از محذوفان صداو سیمای ملی نیز بوده و شاید حرفهایشان برای مردم جذابیت دارد.
۷- نبود اتاق فکر حرفهای برای شناخت، ارزیابی، تبیین و روایتسازی در شرایط بحران
اکثر رسانههای حرفهای در سطح جهانی همواره اتاقفکرهایی حرفهای از زبدهترین افراد را برای مدیریت بحرانها دارند. اما نوع مدیریت صداوسیما در اطلاعرسانی، بازنمایی بحرانها در کشور به گونهای است که گویا اصلا در این نهاد اتاق فکر مدیریت بحرانی وجود ندارد.
عملکرد ضعیف این سازمان در زمینه بازنمایی رسانهای بحرانها چنان بوده که این نهاد برای کوچکترین واقعیات نیز ناچار باشد، قسم جلاله بخورد که روایت آنها حقیقت دارد. حتی بعضا ناچار است دهها دوربین مدار بسته را نشان دهد و چندین شاهد را به مردم معرفی کند.
این وضعیت در شرایطی است که رسانههایی همچون ایران اینترنشنال و. در روایتسازی ضدروایت تلویزیون ملی اتاق فکرهای منسجمی را تشکیل داده و با انواع شگردهای حرفهای قصد دارند، حقیقت را آنگونه که خود میخواهند بازنمایی کنند.
۸- عادی جلوه دادن وضعیت غیر عادی
شاید بسیار در جمعها و محفلهای خصوصی و عمومی شنیدهایم که صداو سیما چنان است که گویی مملکت گل و بلبل است. آری! همین رویکرد که جامعه پربحران و ناآرام را خوش و خرم معرفی میکند که گویی در کف جامعه هیچ خبری نیست؛ دیگر عاملی برای کاهش رغبت مخاطبان در رسانه ملی بوده است.
برای نمونه زمانی که تورم افسارگسیخته در جامعه وجود دارد، مردم برای تامین هزینههای در مشقت بوده و مردم فشار اقتصادی را در تمام معنای خود لمس میکنند، تهیه گزارشهایی از مناسب بودن وضعیت اقتصادی و مکفی بودن یارانهها برای تامین هزینهها، نه تنها دلزدگی هر چه بیشتر مخاطبان از رسانه ملی را در پی دارد؛ بلکه توهین به ادراک شهروندان از وضعیت نیز محسوب میشود.
در چنین فضایی است که میدان برای تبلیغات و اثرگذاری نداهای رسانههای خارج از کشور گشوده میشود تا مردم را به پای برنامههای انتقادی خود بکشانند.
۹- ایجاد بستر قهر سلبریتیهای خودساخته
یکی دیگر از خطاهای استراتژیک صداوسیما عدم تعامل مناسب با سلبریتیهای خودساخته بوده است. ساختار مدیریتی عمومی و طلبکارانه این سازمان در تعامل با برنامهسازان در بسیاری از موارد زمینه قهر و جدایی سلبریتیها را در پی داشته است.
سلبریتیهایی که با تولید برنامهها و سریالهای خود میتوانستند روزانه میلیونها نفر را پای تلویزیون بکشانند و مخاطبان منوتو، ایران اینترنشنال و بیبیسی فارسی را کاهش دهند، یکی پس از دیگری کنار گذاشته میشوند. البته این روند در چند وقت اخیر سرعت بیشتر نیز به خود گرفته که نتیجه قطعی آن سرعت بیشتر کاهش مخاطبان تلویزیون ملی نیز خواهد بود.
۱۰- مخاطبشناسی فاجعهبار و پشت پا زدن به خواستههای جامعه
در علوم ارتباطات و مطالعات رسانه، یکی از مهمترین موضوعات مخاطبشناسی صحیح است. در این مورد شکی نیست که در روزگاری که صداوسیما نه در داخل و نه در خارج رقیبی نداشت و با نسل از مردمان قبل از انقلاب مواجه بود، مخاطبانی حداکثری داشت، اما نکتهای که در دهههای گذشته مورد اغفال قرار گرفته، دگرگونی در مطالبات و سلایق مخاطبان است.
از کودکان دهه نودی که حجمی گستردهای از کارتنها و نرمافزارهای داخلی و خارجی را پیشروی خود چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ میبینند، نباید انتظار داشت همانند کودک دهه شصتی، یک هفته برای قسمت جدید یک کارتن محبوباش انتظار بکشد.
برای نوجوانی که انتخابهای متنوعی در دیدن سلایق موردنظر خود به صورت شنیداری و تصویری دارد، نباید انتظار داشت مخاطب پروپاقرص برنامههای کلاسیک صداوسیما باشد. این قاعده در میان قشر جوان و بزرگسال نیز مصداق دارد.
اساسا در عصر ارتباطات و توسعه تکنولوژیهای رسانهای و مجازی، این دیگر مخاطب نیست که دنبال شما میآید، بلکه شما هستید که باید خواسته مخاطب را درک کنید. با رویکرد چند دهه گذشته نمیتوان خواستههای مخاطبان جدید را در زمانه کنونی فهم کرد. بدون تردید، در صورت عدم فهم تحولات زمانه و تطبیقپذیری صداوسیما با مطالبات جدید میتوان روند کاهشی مخاطبان این نهاد در چند وقت گذشته را قطعی دانست.
۱۱- نداشتن راهبرد تزریق آرامش و شادی به جامعه
آرامش و شادی، دو مولفه اصلی سبک زندگی در عصر جدید است. در جوامع مختلف حداکثر تلاش رسانهها این است که این دو مولفه را به جامعه تزریق کند. در واقع، تولید برنامههایی که بتواند شادی و آرامش را به آنها بدهد، هدفگذاری اصلیشان است. حال باید پرسید در چند سال گذشته که کشور تحت تاثیر تحریمهای ظالمانه خارجی یکی از سختترین برهههای تاریخی را سپری کرده و بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند تزریق شادی و آرامش است، صداو سیمای ملی چه اقدامی انجام داده است.
نداشتن راهبرد برای تزریق آرامش و امید به جامعه دیگر نشانه و نمود ناکارآمدی صداوسیما است که حتی آه از نهاد نمایندگان مجلس نیز در آورده است. بهگونهای که اخیرا معصومه پاشایی بهرام نماینده مردم جلفا و مرند در مجلس شورای اسلامی نسبت به رویکرد صداوسیما میگوید: «چرا صداوسیما برنامهای برای افزایش تولید برنامههای شاد و مفرح و سریالهای خوب ندارد؟ جامعه نیازمند شور و نشاط است، اما صداوسیما همچنان اندر خم یک کوچه کار فرهنگی مستقیم انجام میدهد، ولی این کار و موعظه مردم جواب نمیدهد.»
واکنش استاد دانشگاه فردوسی به مالیات بر تراکنش های بانکی: دولت نمی تواند به خاطر بی ثباتی هایی که ایجاد کرده مالیات اخذ کند/ افزایش فشارهای مالیاتی تولید را در بسیار از صنایع کاهش داده است
«افراد ممکن است در مواقعی خرید و فروش هایی انجام دهند برای مثال فردی تشخیص داده است بنا بر بیثباتیهای اقتصادی سکه خریداری کند اما بعد چندماه تشخیص داده آن را به سپرده تبدیل کند. این کارها در مبلغ تراکنش های بانکی خود را نشان می دهد. چرا باید چنین فردی با ابزارهای مالیاتی جریمه شود در صورتی که خود دولت با رفتارهایی که دارد بی ثباتی اقتصادی ایجاد و پول ها را داغ کرده است؟ لذا دولت نمی تواند از بی ثباتی هایی که ایجاد کرده است مالیات بگیرد.»
گروه اقتصاد و درآمد: مالیات ستانی یکی از ابزار دولت ها برای تامین درآمدهای خود است. در سال های اخیر با کاهش درآمدهای نفتی، دولت به فکر افزایش درآمدهای مالیاتی افتاده است به گونه ای که بنا بر پژوهش های صورت گرفته از سوی کارشناسان، برنامه دولت برای سال 1401، افزایش درآمدهای خود از طریق افزایش مالیات شرکت های غیردولتی، مالیات بر درآمدها، مالیات بر کالا و خدمات است تا جایی که در اواخر تابستان سال جاری اظهارات ضد و نقیض درباره اخذ مالیات از تراکنش های حساب های بانکی اشخاص حقیقی واکنش های فراوانی در پی داشت.
بنابر گزارش رسانه ها دولت قصد دارد از حساب های بانکی که بیش از 35 میلیون تومان در قالب صد تراکنش و بیشتر گردش مالی دارند، مالیات اخذ کنند. اگرچه این اظهارات که در سطح وسیعی به ویژه در رادیو و تلویزیون مطرح شده بود با مخالفت وزیر اقتصاد مواجه شد اما سوال ها در خصوص نگرش های مالیاتی دولت همچنان پا برجا است.
در همین خصوص با دکتر علی چشمی استاد اقتصاد دانشگاه فردوسی مشهد و پژوهشگر حوزه مالیات به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
استاد دانشگاه فردوسی درخصوص میزان تحقق درآمدهای مالیاتی دولت در شش ماهه اول سال1401 به خبرنگار جماران گفت: در قانون بودجه امسال نهایتا مصوب شد که دولت 530 هزار میلیارد تومان درآمد مالیاتی داشته باشد. این رقم نسبت به سال های قبل رشد بسیار زیادی داشت به طوریکه میزان درآمدهای مالیاتی در سال 1400 حدود ۳۲۵ هزار میلیارد تومان بود. در شش ماهه سال 1401 طبق گزارش سازمان مالیات 230 هزار میلیاردتومان بوده است (بدون مالیات بر واردات) که اگر آن را برای یک سال دو برابر کنیم می توان گفت دولت میتواند حدود 460 هزار میلیارد تومان درآمد مالیاتی محقق کند.
وی با بیان اینکه بررسی محتوای این درآمدهای مالیاتی بهتر میتواند تاثیر تورم و رشد اقتصادی بر درآمدهای مالیاتی را نشان دهد، گفت: دو مالیات خیلی مهم، مالیات بر اشخاص حقوقی غیردولتی (شرکتها) و مالیات بر ارزش افزوده (تحت عنوان مالیات بر کالا و خدمات) است. مالیات شرکتها معمولا با دو سال تاخیر قطعی و پرداخت می شوند. چرا که باید سال مالی آنها بسته شود و در سال بعدی مالیات قطعی آنان محاسبه شود. بنابراین مالیات چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ شرکت های غیردولتی که در این شش ماهه وصول می شود، تقریباً مالیات عملکرد آنها در سال 1399 است که در قانون بودجه رشد بالایی داشت. درآمد پیش بینی شده مالیات شرکت های غیردولتی در سال 1401 حدود 113 هزار میلیارد تومان بود که در 6 ماهه اول حدود 83 هزار میلیارد تومان آن محقق شده است که بسیار بیشتر از رقم مصوب است و اثر تورم سالهای اخیر را نشان می دهد.
وی افزود: در خصوص مالیات بر کالا و خدمات که از محل تولید و فروش سال جاری فعالان اقتصادی وصول میشود (با اینکه تورم بالایی هم داشته ایم) میزان تحقق آن نسبت به شرکت های غیردولتی کمتر بوده است. به طوریکه از 205 هزار میلیارد تومان درآمد پیشبینی شده برای کل سال، 82 هزار میلیارد تومان در شش ماهه ۱۴۰۱ محقق شده. یعنی با وجود تورم حدود ۵۰ در امسال اما به نظر می رسد چون تولید کاهش داشته، مقدار وصولی این مالیات متناسب با تورم نبوده است. درست است که برخی بنگاه های بزرگ افزایش تولید داشته اند اما در خیلی از صنایع از جمله مواد غذایی به دلیل حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی و در کل صنایع به خاطر فشارهای مالیاتی مشکل تولید داشته ایم. یک نکته خیلی مهم این است که وقتی فشارهای مالیاتی را زیاد می کنید حتما تولید کاهش پیدا می کند. دولت در این دو سال مالی اخیر این فشارها را بیش از اندازه افزایش داده است. دلایل متعددی در اقتصاد ایران وجود دارد که نشان داده رکود تورمی رخ می دهد که یکی از آن افزایش مالیات است چرا که قیمت خالص کالا را برای مصرف کننده افزایش و برای تولید کننده کاهش می دهد.
چشمی در پاسخ به این سوال که اظهارنظرهای متناقض درباره اخذ مالیات از تراکنش های حساب های بانکی در قالب سند بودجه و رفتار مالیاتی دولت را چگونه ارزیابی می کند، گفت: یک موضوع مهم در مباحث مالیاتی، مالیات بر مجموع بر درآمد است که چون ما چنین چیزی نداریم رویه هایی در سازمان مالیاتی وجود دارد که وصول مالیات را مبتنی بر معیارهای غیردقیق می کند مانند توافق بین سازمان مالیاتی و مشاغلی که اظهارنامه نمیدهند طبق تبصره ۱۰۰ قانون مالیاتهای مستقیم. بُعد دیگر قضیه این است که دولت در سال های اخیر به جای رفتن به سمت مالیات بر مجموع درآمد، سعی کرده قوانین مالیاتی را وصله و پینه کند. مالیات بر عابدی سرمایه، مالیات خانه های خالی، خانه های گران قیمت، خودروهای لوکس و . همه در قالب این پینه بندی ها قابل فهم است. بنابراین یکباره می بینید دولت می گوید از خرید و فروش دارایی هایی مانند سکه، طلا، ارز و .. مالیات اخذ می کنم در صورتیکه چنین مسائلی امکان پذیر نیست چراکه افراد به هر دلیلی از جمله مدیریت اقتصاد خانواده خود یا مدیریت دارایی شرکت خود نیاز داشته در چنین بازارهایی مدیریت ریسک کند. بنابراین اینها با عایدی سرمایه تفاوت دارد. مالیات بر مبنای مبلغ تراکنش های بانکی نیز از همین زاویه قابل بحث است. یعنی این معیار نمیتواند بدون سایر معیارها چندان دقیق باشد. زیرا افراد ممکن است در مواقعی خرید و فروش هایی انجام دهند برای مثال فردی تشخیص داده است بنا بر بیثباتیهای اقتصادی سکه خریداری کند اما بعد چندماه تشخیص داده آن را به سپرده تبدیل کند. این کارها در مبلغ تراکنش های بانکی خود را نشان می دهد. چرا باید چنین فردی با ابزارهای مالیاتی جریمه شود در صورتی که خود دولت با رفتارهایی که دارد بی ثباتی اقتصادی ایجاد و پول ها را داغ کرده است؟ لذا دولت نمی تواند از بی ثباتی هایی که ایجاد کرده است مالیات بگیرد.
وی همچنین در خصوص علت کاهش درآمدهای پیشبینی شده ی دولت از مالیات بر ثروت بر خلاف افزایش مالیات سایر حوزه ها، گفت: ماهیت مالیات بر ثروت در ایران مالیات بر ارث و مالیات بر نقل و انتقال دارایی ها است. ارزش ثروت های افراد جامعه مشمول مالیات نمی شود مگر اینکه بخواهد آن را معامله کند. اتفاقا یکی از نواقص کشورهایی مانند ایران این است که مالیات بر ثروت به مفهوم دقیق خود وجود ندارد و در خصوص آن دارای یک نقص مبنایی هستیم که نه دولت و نه شهرداری ها توان اخذ آن را به دلیل ساختار اقتصاد سیاسی ندارند. لذا می بینیم که در سال 1399 دولت وقتی در بازار سهام شوک ایجاد کرد، چیزی حدود 10 هزار میلیارد تومان توانست درآمد ناشی از مالیات نقل و انتقال سهام کسب کند که در سال های بعد این رقم کاهش پیدا کرد در نتیجه میزان درآمدهای پیشبینی شده از این محل در بودجه کاهش پیدا کرد.
آمار وحشتناک کشتهها در ایران بر اثر آلودگی هوا | خسارت ناشی از آلودگی هوا بیش از ۱۱ میلیارد دلار! | چرا وضع هوا در کشورمان به این مرحله رسید؟
سرپرست مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان محیط زیست میگوید: ما نه تنها در کانونهای خارجی، بلکه در مدیریت کانونهای داخلی تولید ریزگرد هم موفق نبوده ایم. باید بپذیریم در خصوص مقابله با بیابانزایی و جلوگیری از تخریب سرزمین خیلی تلاش نکردیم.
به گزارش همشهری آنلاین، هوای آلوده تبدیل به هویت کلانشهرها شده است، بهویژه با آمدن فصل سرما آلودگی هوا بیشتر از قبل میشود، پاییز و زمستان امسال هم استثنا نیست و انتظار آلودگی در ماههای پیشرو انتظار عجیبی نخواهد بود؛ اما مرگ ۲۱ هزار نفر در سال گذشته بهدلیل مرگهای منتسب به آلودگی هوا نشان میدهد بحران در کمین است. بحرانی که برای رهایی از آن باید کاری کرد.
اما سرپرست مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان محیط زیست میگوید: «با دست خالی نمیشود مسأله آلودگی هوا را حل کرد.» داریوش گلعلیزاده بیان میکند: «در سالهای گذشته برای جلوگیری از تخریب سرزمین خیلی تلاشی نشده است، انگار باد کاشتیم و حالا باید طوفان درو کنیم، به قابلیت و محدودیتهای سرزمین توجه نکردیم.»
متن کامل این گفتوگو در ادامه آمده است.
با شروع فصل سرما وضعیت آلودگی هوا امسال چگونه خواهد بود؟
در سالهای اخیر هر موقع با کاهش دما مواجه چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ میشویم بهخصوص در مواقعی که سرعت باد برای انتقال هوا مناسب نیست شاخص آلودگی هوا در شهرها افزایش پیدا میکند، امسال هم از این مسأله مستثنا نیست.
اما در این سالها آلودگی هوا بیشتر شده است، اینطور نیست؟
ببینید در این سالها منابع ثابت و منابع متحرک آلودگی هوا مانند خودروها اضافه شدهاند، سال گذشته حداکثر ۲۴ هزار خودرو فرسوده از رده خارج شدند درحالیکه هنوز خیلی از خودروهای ما فرسوده هستند، از ۲۵ میلیون خودرو در کشور چیزی حدود ۶.۵ میلیون خودرو فرسوده هستند و باید از رده خارج شوند. از ۱۲ میلیون موتورسیکلت شمارهگذاریشده نزدیک به ۹۰ درصد آنها موتورسیکلتهای فرسوده هستند که چندین برابر یک خودروی استاندارد انتشار آلودگی دارند. همین مسئله سبب شده که هر سال به شدت آلودگی هوا افزوده شود.
همینطور بیش از توان اکولوژیکی شهرها در آنها بارگذاری داریم، از بارگذاری صنعت گرفته تا جمعیت، با توجه به اینکه مصرف انرژی ایران سه برابر نرمال جهانی است، حدود ۹۴ درصد تولید انرژی هم بر پایه سوخت فسیلی است، در چنین وضعیتی هرچقدر هم انتشار آلودگی استاندارد شود اما اثر تجمیعی آنها در وضعیت وارنگی هوا ما را با آلودگی زیادی مواجه میکند.
سالهاست درباره آلودگی هوا صحبت میشود راه حل این مسئله چیست؟
چند موضوع باید به موازات هم پیش برود، یکی اینکه توسعه و نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی انجام شود، تولید و توزیع سوخت استاندارد چه برای خودرو و چه برای صنایع انجام شود، توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر و کاهش وابستگی به نیروگاههای سوخت فسیلی در دستور کار قرار بگیرد، علاوه بر خودروها معاینه فنی برای موتورخانههای منازل، ساختمانهای تجاری، ادارات و صنایع انجام شود؛ این اقدامات سبب کاهش مصرف انرژی و آلایندهها میشود.
اما درکنار بایدهایی که گفتم، یکسری نبایدها وجود دارد، یعنی کارهایی که نباید انجام داد، مانند عدم تصویب و اجرای برخی پروژههایی که منجر به تشدید آلودگی هوا میشوند، پروژههایی که سبب افزایش مصرف انرژی، افزایش جمعیت، بارگذاری بیشتر صنعت، برنامههایی که سبب جذب جمعیت بیشتر میشوند یعنی مهاجرت داخلی را شکل میدهند، در تمام این برنامهها باید تجدیدنظر شود، شهرها دیگر نباید خودرو محور شوند و حمل و نقل عمومی پاک باید توسعه پیدا کند.
البته حتی اگر سوخت و خودروی استاندارد هم داشته باشیم با توجه به بارگذاری مضاعفی که انجام دادیم آلودگی هوا خواهیم داشت، اگر تعداد منابع انتشار آلودگی زیاد باشد و ظرفیت انتقال هوا وجود نداشته باشد آلودگی هوا قطعی است.
گفته میشود پاییز امسال بارشهای کمتر از نرمال داریم. آیا این مسئله روی بیشتر شدن آلودگی هوا تاثیر دارد؟
ببینید بارشها بیشتر بر روی کاهش ذرات معلق تاثیر دارد، آن هم بهطور موقت، چیزی که به کاهش آلودگی هوا کمک میکند جریان وزش باد است.
در سالهای اخیر با پدیدهای به نام ریزگردها مواجه شدهایم، در ماههای پیشرو ریزگردها اثری بر روی آلودگی هوا دارند؟
بله، اما این ریزگردها منشا داخلی و خارجی دارند. خاطرتان باشد چند روزی که تهران به دلیل ریزگردها تعطیل شد به خاطر منابع داخلی بود، کانون آنها سمت قزوین، آبیک، تالاب صالحیه در البرز بود، این تالاب تقریباً دارد خشک میشود، وقتی باد عمومی وجود داشته باشد که این ذرات خیزش پیدا کنند و بعد با کمک باد افقی هدایت شوند شاهد ظهور ریزگردها هستیم، بنابراین کانونهای داخلی و خارجی ریزگردها افزایش پیدا کرده است.
میشود این کانونها را کنترل کرد؟ حداقل کانونهای ریزگرد که داخلی هستند؟
بله میشود. مثلاً درخصوص کانونهای خارجی ریزگردها نیاز به دیپلماسی دارد تا بتوانیم این کانونها را مدیریت کنیم، اما ما نه تنها در کانونهای خارجی بلکه در مدیریت کانونهای داخلی تولید ریزگرد هم موفق نبودیم، باید بپذیریم در خصوص مقابله با بیابان زایی و جلوگیری از تخریب سرزمین خیلی تلاش نکردیم، تالاب صالحیه زیر گوش تهران است اما برایش کاری نکردیم، انگار در سالهای گذشته باد کاشتیم و حالا باید طوفان درو کنیم، به قابلیت و محدودیتهای سرزمین توجه نکردیم، الان اطراف دریاچه ارومیه پر است از باغات سیب، چراکه توجه نداشتیم.
چرا وضعیت آلودگی هوا به این مرحله رسید؟
برای اینکه مدیریت بهینه آب در کشور وجود ندارد، آبی که جاری است را آب هرز فرض میکنیم و بلافاصله برای آن سد میزنیم، درحالیکه این آب هرز نیست و برای اکوسیستم منطقه است، وقتی منطقه را از آب محروم میکنیم تخریب سرزمینی اتفاق میافتد و بعد از آن شاهد طوفانهای گرد و خاکی هستیم. از طرفی فضای سبز کشور هم مناسب نیست، بخش زیادی از فضای سبز که کارکرد جلوگیری از باز نشر ذرات را داشتند از بین رفتهاند.
ما کشور خشکی هستیم اما متاسفانه همه برنامهها به سمتوسویی است که انگار ما فراوانی آب داریم، هنوز الگوی کشت مناسب نداریم، خیلی راحت محصولات پر آب کشت میکنیم و همین محصولات را هم صادر میکنیم، درحالیکه میشود محصولاتی متناسب با اقلیم هر منطقه کشت کرد، باید از دیگر ظرفیتها مانند گردشگری هم در تولید ثروت هر منطقه استفاده کرد، مانند گردشگری طبیعی که منابع ما را تخریب نمیکند، اما توسعه صنعت به منابع کشور آسیب میرساند.
آیا آلودگی هوا امکان دارد شهری را غیرقابل سکونت کند؟
آلودگی هوا مانند آلودگی آب و خاک نیست. میشود آن را برطرف کرد. آلودگی هوا راه حل دارد. بنابراین اگر راه حلهای آن انجام شود آلودگی هوا از بین میرود. مگر این که یک آلودگی شیمیایی و اتمی ایجاد شود که اثرات آن ماندگار باشد.
آلودگی هوای ایران در وضعیت بحرانی است؟
وزارت بهداشت درخصوص مرگومیرهای منتسب به آلودگی هوا در ۲۷ شهر کشور و جمعیتی حدود ۳۵ میلیون نفر مطالعهای انجام داده است. نتیجه مطالعات نشان میدهد که نزدیک به ۲۱ هزار نفر از بزرگسالان چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ در کشور طی سال ۱۴۰۰ به دلیل آلودگی هوای ناشی از ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون فوت شدند. خسارت ناشی از آن هم چیزی حدود ۱۱.۳ میلیارد دلار برآورد شده است. اگر همین شرایط ادامه پیدا کند، تبدیل به بحران میشود. اما باید ابزارهای اجرای قانون هوای پاک فراهم شود. بیشتر هم از جنس هزینه است؛ یعنی نیاز به منابع مالی دارد. از توسعه حمل و نقل عمومی گرفته تا تجهیز نیروگاهها و از رده خارج کردن خودروهای فرسوده نیاز به پول دارد. با دست خالی نمیشود آلودگی هوا را حل کرد. برای نجات کلانشهرها از آلودی هوا باید سایر شهرها توسعه پیدا کنند تا مهاجرت از آنها شکل نگیرد. وقتی مهاجرت به شهرهای بزرگ نباشد، مصرف انرژی در این شهرها کاهش پیدا میکند و با یک مدیریت مستمر میشود آلودگی هوا را کنترل کرد.
آمار وحشتناک کشتهها در ایران بر اثر آلودگی هوا
سرپرست مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان محیط زیست میگوید: ما نه چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ تنها در کانونهای خارجی، بلکه در مدیریت کانونهای داخلی تولید ریزگرد هم موفق نبوده ایم. باید بپذیریم در خصوص مقابله با بیابانزایی و جلوگیری از تخریب سرزمین خیلی تلاش نکردیم.
به گزارش تابناک به نقل از خبرآنلاین ، هوای آلوده تبدیل به هویت کلانشهرها شده است، بهویژه با آمدن فصل سرما آلودگی هوا بیشتر از قبل میشود، پاییز و زمستان امسال هم استثنا نیست و انتظار آلودگی در ماههای پیشرو انتظار عجیبی نخواهد بود؛ اما مرگ ۲۱ هزار نفر در سال گذشته بهدلیل مرگهای منتسب به آلودگی هوا نشان میدهد بحران در کمین است. بحرانی که برای رهایی از آن باید کاری کرد.
اما سرپرست مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان محیط زیست میگوید: «با دست خالی نمیشود مسأله آلودگی هوا را حل کرد.» داریوش گلعلیزاده بیان میکند: «در سالهای گذشته برای جلوگیری از تخریب سرزمین خیلی تلاشی نشده است، انگار باد کاشتیم و حالا باید طوفان درو کنیم، به قابلیت و محدودیتهای سرزمین توجه نکردیم.»
متن کامل این گفتوگو چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ در ادامه آمده است.
با شروع فصل سرما وضعیت آلودگی هوا امسال چگونه خواهد بود؟
در سالهای اخیر هر موقع با کاهش دما مواجه میشویم بهخصوص در مواقعی که سرعت باد برای انتقال هوا مناسب نیست شاخص آلودگی هوا در شهرها افزایش پیدا میکند، امسال هم از این مسأله مستثنا نیست.
اما در این سالها آلودگی هوا بیشتر شده است، اینطور نیست؟
ببینید در این سالها منابع ثابت و منابع متحرک آلودگی هوا مانند خودروها اضافه شدهاند، سال گذشته حداکثر ۲۴ هزار خودرو چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ فرسوده از رده خارج شدند درحالیکه هنوز خیلی از خودروهای ما فرسوده هستند، از ۲۵ میلیون خودرو در کشور چیزی حدود ۶.۵ میلیون خودرو فرسوده هستند و باید از رده خارج شوند. از ۱۲ میلیون موتورسیکلت شمارهگذاریشده نزدیک به ۹۰ درصد آنها موتورسیکلتهای فرسوده هستند که چندین برابر یک خودروی استاندارد انتشار آلودگی دارند. همین مسئله سبب شده که هر سال به شدت آلودگی هوا افزوده شود.
همینطور بیش از توان اکولوژیکی شهرها در آنها بارگذاری داریم، از بارگذاری صنعت گرفته تا جمعیت، با توجه به اینکه مصرف انرژی ایران سه برابر نرمال جهانی است، حدود ۹۴ درصد تولید انرژی هم بر پایه سوخت فسیلی است، در چنین وضعیتی هرچقدر هم انتشار آلودگی استاندارد شود اما اثر تجمیعی آنها در وضعیت وارنگی هوا ما را با آلودگی زیادی مواجه میکند.
سالهاست درباره آلودگی هوا صحبت میشود راه حل این مسئله چیست؟
چند موضوع باید به موازات هم پیش برود، یکی اینکه توسعه و نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی انجام شود، تولید و توزیع سوخت استاندارد چه برای خودرو و چه برای صنایع انجام شود، توسعه نیروگاههای تجدیدپذیر و کاهش وابستگی به نیروگاههای سوخت فسیلی در دستور کار قرار بگیرد، علاوه بر خودروها معاینه فنی برای موتورخانههای منازل، ساختمانهای تجاری، ادارات و صنایع انجام شود؛ این اقدامات سبب کاهش مصرف انرژی و آلایندهها میشود.
اما درکنار بایدهایی که گفتم، یکسری نبایدها وجود دارد، یعنی کارهایی که نباید انجام داد، مانند عدم تصویب و اجرای برخی پروژههایی که منجر به تشدید آلودگی هوا میشوند، پروژههایی که سبب افزایش مصرف انرژی، افزایش جمعیت، بارگذاری بیشتر صنعت، برنامههایی که سبب جذب جمعیت بیشتر میشوند یعنی مهاجرت داخلی را شکل میدهند، در تمام این برنامهها باید تجدیدنظر شود، شهرها دیگر نباید خودرو محور شوند و حمل و نقل عمومی پاک باید توسعه پیدا کند.
البته حتی اگر سوخت و خودروی استاندارد هم داشته باشیم با توجه به بارگذاری مضاعفی که انجام دادیم آلودگی هوا خواهیم داشت، اگر تعداد منابع انتشار آلودگی زیاد باشد و ظرفیت انتقال هوا وجود نداشته باشد آلودگی هوا قطعی است.
گفته میشود پاییز امسال بارشهای کمتر از نرمال داریم. آیا این مسئله روی بیشتر شدن آلودگی هوا تاثیر دارد؟
ببینید بارشها بیشتر بر روی کاهش ذرات معلق تاثیر دارد، آن هم بهطور موقت، چیزی که به کاهش آلودگی هوا کمک میکند جریان وزش باد است.
در سالهای اخیر با پدیدهای به نام ریزگردها مواجه شدهایم، در ماههای پیشرو ریزگردها اثری بر روی آلودگی هوا دارند؟
بله، اما این ریزگردها منشا داخلی و خارجی دارند. خاطرتان باشد چند روزی که تهران به دلیل ریزگردها تعطیل شد به خاطر منابع داخلی بود، کانون آنها سمت قزوین، آبیک، تالاب صالحیه در البرز بود، این تالاب تقریباً دارد خشک میشود، وقتی باد عمومی وجود داشته باشد که این ذرات خیزش پیدا کنند و بعد با کمک باد افقی هدایت شوند شاهد ظهور ریزگردها هستیم، بنابراین کانونهای داخلی و خارجی ریزگردها افزایش پیدا کرده است.
میشود این کانونها را کنترل کرد؟ حداقل کانونهای ریزگرد که داخلی هستند؟
بله میشود. مثلاً درخصوص کانونهای خارجی ریزگردها نیاز به دیپلماسی دارد تا بتوانیم این کانونها را مدیریت کنیم، اما ما نه تنها در کانونهای خارجی بلکه در مدیریت کانونهای داخلی تولید ریزگرد هم موفق نبودیم، باید بپذیریم در خصوص مقابله با بیابان زایی و جلوگیری از تخریب سرزمین خیلی تلاش نکردیم، تالاب صالحیه زیر گوش تهران است اما برایش کاری نکردیم، انگار در سالهای گذشته باد کاشتیم و حالا باید طوفان درو کنیم، به قابلیت و محدودیتهای سرزمین توجه نکردیم، الان اطراف دریاچه ارومیه پر است از باغات سیب، چراکه توجه نداشتیم.
چرا وضعیت آلودگی هوا به این مرحله رسید؟
برای اینکه مدیریت بهینه آب در کشور وجود ندارد، آبی که جاری است را آب هرز فرض میکنیم و بلافاصله برای آن سد میزنیم، درحالیکه این آب هرز نیست و برای اکوسیستم منطقه است، وقتی منطقه را از آب محروم میکنیم تخریب سرزمینی اتفاق میافتد و بعد از آن شاهد طوفانهای گرد و خاکی هستیم. از طرفی فضای سبز کشور هم مناسب نیست، بخش زیادی از فضای سبز که کارکرد جلوگیری از باز نشر ذرات را داشتند از بین رفتهاند.
ما کشور خشکی هستیم اما متاسفانه همه برنامهها به سمتوسویی است که انگار ما فراوانی آب داریم، هنوز الگوی کشت مناسب نداریم، خیلی راحت محصولات پر آب کشت میکنیم و همین محصولات را هم صادر میکنیم، درحالیکه میشود محصولاتی متناسب با اقلیم هر منطقه کشت کرد، باید از دیگر ظرفیتها مانند گردشگری هم در تولید ثروت هر منطقه استفاده کرد، مانند گردشگری طبیعی که منابع ما را تخریب نمیکند، اما توسعه صنعت به منابع کشور آسیب میرساند.
آیا آلودگی هوا امکان دارد شهری را غیرقابل سکونت کند؟
آلودگی هوا مانند آلودگی آب و خاک نیست. میشود آن را برطرف کرد. آلودگی هوا راه حل دارد. بنابراین اگر راه حلهای آن انجام شود آلودگی هوا از بین میرود. مگر این که یک آلودگی شیمیایی و اتمی ایجاد شود که اثرات آن ماندگار باشد.
آلودگی هوای ایران در وضعیت بحرانی است؟
وزارت بهداشت درخصوص مرگومیرهای منتسب به آلودگی هوا در ۲۷ شهر کشور و جمعیتی حدود ۳۵ میلیون نفر مطالعهای انجام داده است. نتیجه مطالعات نشان میدهد که نزدیک به ۲۱ هزار نفر از بزرگسالان در کشور طی سال ۱۴۰۰ به دلیل آلودگی هوای ناشی از ذرات معلق کمتر از ۲.۵ میکرون فوت شدند. خسارت ناشی از آن هم چیزی حدود ۱۱.۳ میلیارد دلار برآورد شده است. اگر همین شرایط ادامه پیدا کند، تبدیل به بحران میشود. اما باید ابزارهای اجرای قانون هوای پاک فراهم شود. بیشتر هم از جنس هزینه است؛ یعنی نیاز به منابع مالی دارد. از توسعه حمل و نقل عمومی گرفته تا تجهیز نیروگاهها و از رده خارج کردن خودروهای فرسوده نیاز به پول دارد. با دست خالی نمیشود آلودگی هوا را حل کرد. برای نجات کلانشهرها از آلودی هوا باید سایر شهرها توسعه پیدا کنند تا مهاجرت از آنها شکل نگیرد. وقتی مهاجرت به شهرهای بزرگ نباشد، مصرف انرژی در این شهرها کاهش پیدا میکند و با یک مدیریت مستمر میشود آلودگی هوا را کنترل کرد.
بایرن لیگا، تایر، قالپاق؟ اصلا هر چی شما بگید
فوتبال برای بسیاری فراتر از زندگی است. بسیاری معتقدند فوتبال جای جنگهای قرون گذشته را برای ارضای حس برتری طلبی آدمی گرفته است. بسیاری فوتبال را بسیار جدی تر از زندگی روزمره می بینند. بسیاری جوانان و حتی افراد سن و سال دارد گویی آرزوهایشان را در ساقهای فوتبالیستها دنبال میکنند. عشق به یک تیم مانند شمشیر دو لب است و در بسیاری موارد نیاز به انتقام از آنان که معشوق را آزرده باشند، در پی دارد. فوتبال ورزش عشق و انتقام است (اگر نگوییم عشق و نفرت)
یکی از تیمهایی که عاشقان و البته دشمنان فراوانی دارد بایرن مونیخ است. بایرن آنقدر بردهای متوالی و متعدد و پر گل مقابل غولهای اروپا داشته که گویی نمی توانید نسبت به آن بی طرف باشید. یا عاشقش هستید یا از آن متنفرید. (از تعداد لایکها و دیسلایکهای بایرن می توانید متوجه شوید چقدر بی طرف بودن نسبت به بایرن سخت است)
بایرن بیش از هر تیمی در اروپا بارسلونا و رئال مادرید را برده. بردهای پر گلی مقابل یونتوس،چلسی، آرسنال، تاتنهام، رم و . داشته. تیمهایی که هر کدام کلی هوادار دارند. هوادارنی که طبیعتا خاطرات تلخی از بایرن دارند و جدا از زمین بازی در مقام کل کل هم دوست دارند بایرن را تخطئه کنند و موفقیت های سومین تیم پر افتخار اروپا را کمرنگ سازند. یکی از این اتهامات این است که بایرن در بوندس لیگا رقیب ندارد و راحت قهرمان می شود. گفتن الفاظی نظیر تایر یا قالپاق یا بایرنلیگا نشان دهنده همان نفرتی است که ریشه در نتایج فوق العاده بایرن مقابل غولهای اروپا دارد. در اینجا میخواهیم ببینیم بایرن قدرتمند است یا بوندس لیگا ضعیف است که بایرن قهرمان می شود.
اینکه بایرن تیمهای دیگر بوندس لیگا را تضعیف می کند تا خودش قهرمان شود واقعا خنده دار است. از بعد از لواندوفسکی 2014 کدام بازیکن را از رقبایش گرفته. آیا رقبای بایرن فقط به آکادمی تکیه دارند؟ آیا مثلا گرفتن راموس توسط رئال تضعیف تیم آندلسی نیست؟ آیا انتقال گریزمن از اتلتیکو به بارسا و کلی نقل و انتقال دیگر تضعیف دیگر تیمها نیست؟ آیا مثلا منچستر وین رونی را جذب نکرد؟ این تضعیف اورتون نیست؟ و دهها و صدها انتقال دیگر؟ آیا اینکه بایرن در این چند ساله ستاره ای را از دورتموند یا لایپزیش نگرفته باعث شده این ستاره ها در بوندس لیگا بمانند؟ هالند، دیبروینه، گوندوگان، ورنر، هاورتز، اوبامیانگ و کلی ستاره دیگر از دورتموند، لایپزیش و دیگر تیمهای بوندس لیگا جدا شدند. آیا آنها به بایرن رفتند؟ آیا رفتن آنها رقبای بایرن را تضعیف نکرده؟ اگر هواداران این باشگاهها دوست دارند رقبای بایرن قوی باشند و از اینکه سایر تیمهای بوندس لیگا ضعیف می شوند ابراز ناراحتی می کنند، چگونه است وقتی تیمهای خودشان این ستاره ها را جذب می کنند در پوست خود نمیگنجند؟ فقط اگر این ستاره ها به بایرن بروند ضعیف کشی است و بایرن به قول برخی خون تیمهای مظلوم بوندسلیگا را می مکد؟ اینها فقط نشان دهنده همان نفرت فوتبالی است و ترس از قدرت بیشتر بایرن برای تیمهایی که همینجوری هم کلی طعم تحقیر را مقابل بایرن چشیده اند و از قدرت گرفتن بیشتر این تیم واهمه دارند.
اما ببینیم بایرن که به خاطر ثبات مالی و وسواسی که در تعادل پرداختها دارد (و حاضر است برای حفظ دیسیپلین قید ستاره هایی مثل تونی کروس، آلابا، لواندوفسکی و . را بزند) تقریبا هر سال در قالب یک مدعی جدی ظاهر می شود و مثل برخی تیمها نظیر میلان و منچستر یونایتد نیست که سالهاست از آخرین فینال و قهرمانی شان گذشته باشد اگر بجای بوندس لیگا در لیگ دیگری بود چه جایگاهی داشت؟ بوندس لیگا ضعیف است که بایرن هر سال قهرمان می شود یا بایرن قدرتمند است که فاتح لیگ می شود؟ برای اینکار می توان بدون دلیل صرفا بر اساس حب و بغض گفت اگر بایرن هر لیگ دیگری هم بود با قدرت قهرمان میشد یا اینکه بایرن اگر در لیگ دیگر بود سهمیه هم نمیگرفت. بایرن در آلمان قرار دارد و خواهی نخواهی در بوندس لیگا به میدان می رود. خواه خوشمان بیاید خواه نه. ولی اگر بخواهیم بر اساس فکت و دیتا نظر بدهیم بهترین راه بررسی مرحله گروهی لیگ قهرمانان است.
ممکن است در تک بازی تیمی بتواند از موقعیتها بهتر استفاده کند و برنده باشد. ممکن است مصدومیت یا داوری فاحش (چونانکه سالهای 2017 و 2018 بین بایرن و رئال اتفاق افتاد، بتواند نتیجه بازی را تغییر دهد ولی معمولا نتایج گروهی کمتر تحت تاثیر چنین اتفاقاتی قرار دارد و می توان یک ارزیابی نسبتا دقیق داشت که آیا واقعا اگر بایرن در لیگی بجز بوندس لیگا به میدان می رفت حاصل کار چگونه بود؟
بایرن دهسال پشت سر هم قهرمان بوندسلیگا شده. چیزی که نه تنها در سراسر اروپا سابقه نداشته که برای خود بایرن هم این تعداد قهرمانی متوالی بی سابقه است. پیش از این بیشترین قهرمانی متوالی بایرن مونیخ در آلمان سه بار بوده است (72 تا 74، 85 تا 87 و 99 تا 2001). هیچ تیمی همیشه در اوج نبوده و هیچ تیمی هم همیشه در اوج نخواهد ماند. میخواهیم ببینیم در سالهایی که بایرن در آلمان قهرمان شده در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا چه رتبه ای کسب کرده است؟ این رقابتها از سال 1992 شکل گرفتند. قبل از آن با نام جام باشگاههای اروپا شناخته می شدند.
94 و 97 بایرن در آلمان قهرمان شد ولی در آن فصل در لیگ قهرمانان حضور نداشت.چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟
99 بایرن در آلمان قهرمان شد. در دور گروهی بایرن با منچستر یونایتد، بارسلونا و بروند بی دانمارک همگروه بود. بایرن 11 امتیاز اول (8 امتیاز مقابل بارسا و منچستر) منچستر 10 امتیاز دوم (4 امتیاز مقابل بایرن و بارسا) و بارسا 8 امتیاز سوم (2 امتیاز مقابل بایرن و منچستر)
2000 بایرن در آلمان قهرمان شد. بایرن دور اول گروهی با والنسیا، آیندهوون و رنجرز همگروه بود. هر دو بازی رو با نماینده لالیگا 1-1 مساوی کرد. در نهایت والنسیا با 12 امتیاز اول شد و بایرن با 9 امتیاز دوم شد.
در دور دوم گروهی بایرن در گروه رئال مادرید، دینامو کیف و روزنبورگ همگروه بود. بایرن رئال رو 4-1 و 4-2 در هم کوبید. بایرن 13 امتیاز اول شد و رئال با 10 امتیاز دوم شد.
2001 بایرن در آلمان قهرمان شد. دور اول بایرن در گروه پاریسن ژرمن، روزنبورگ و هلسینگبورگس با 11 امتیاز اول شد و پاریس با 10 امتیاز دوم شد.
دور دوم بایرن با آرسنال، لیون و اسپارتاک مسکو همگروه بود. بایرن 13 امتیاز اول و آرسنال 8 امتیاز دوم شد. بایرن یک بازی را 1-0 برد و یک بازی هم 2-2 شد.
2003 بایرن در گروه آث میلان، دیپورتیو لاکرونا و لانس فرانسه قرار داشت که مفتضحانه با دو امتیاز حذف شد و به دور بعد صعود نکرد. بایرن مونیخ رفت و برگشت به میلان 2-1 باخت و به لاکرونیا هم 2-1 و 3-2 باخت.
2005 بایرن در گروه یوونتوس، آژاکس و مکابی قرار داشت. یووه با 16 امتیاز اول شد و بایرن با 10 امتیاز دوم شد. بایرن هر دو بازی را 1-0 به یووه باخت.
2006 بایرن در گروه یوونتوس، کلوب بروژ و راپیدوین قرار داشت. یووه 15 امتیاز اول و بایرن 13 امتیاز دوم شد. بایرن و یووه در زمین خودی هر کدام 2-1 پیروز شدند.
2008 بایرن در آلمان قهرمان شد ولی در آن فصل در لیگ قهرمانان حضور نداشت.
2010 بایرن در گروه بوردو، یووه و مکابی قرار داشت. بوردو با 16 امتیاز اول شد، بایرن با 10 امتیاز دوم شد و یووه با 8 امتیاز سوم شد. بایرن به بوردو 2-0 و 2-1 باخت. ولی در حالیکه در خانه مقابل یووه بدون گل متوقف شده بود، در تورین، 4-1 این تیم را در هم کوبید.
خب رسیدیم به دوره ای که بایرن دهسال است پشت سر هم در بوندس لیگا قهرمان شده است. ببینیم بایرن قوی است یا بوندس لیگا ضعیف؟
2013 بایرن در گروه والنسیا، باته بوریسف و لیل قرار داشت. بایرن و والنسیا هر دو سیزده امتیازی شدند ولی این بایرن بود که صدر نشین شد. یک بازی 1-1 شد و یکبازی هم بایرن 2-1 برنده شد.
2014 بایرن در گروه منچستر سیتی، ویکتوریا پلژن و زسکا مسکو قرار داشت. بایرن و منچستر سیتی هر دو 15 امتیازی شدند ولی بایرن صدر نشین شد. بایرن در خانه سیتی 3-1 برد و در مونیخ 3-2 باخت.
2015 بایرن در گروه منچستر سیتی، رم و زسکا مسکو قرار داشت. بایرن 15 امتیاز اول و سیتی 8 امتیاز دوم. بایرن مقابل سیتی 1-0 برد و 3-2 باخت و رم را هم 2-0 و 7-1 مغلوب کرد.
2016 بایرن در گروه آرسنال، المپیاکوس و دیناموزاگرب قرار گرفت. بایرن 15 امتیاز اول و آرسنال 9 امتیاز دوم. بایرن 5-1 آرسنال را برد و 2-0 باخت
2017 در گروه اتلتیکو مادرید، رستوف و آیندهون قرار داشت. اتلتیکو 15 امتیاز اول و بایرن 12 امتیاز دوم. هر دو تیم در خانه 1-0 پیروز شدند.
2018 در گروه پاریسن چگونه ثروت و فراوانی را جذب کنیم؟ ژرمن، سلتیک و اندلخت قرار گرفت که بایرن و پاریس 15 امتیازی شدند. بایرن در خانه 3-1 برد ولی در پاریس 3-0 باخت و پشت سر پاریس صعود کرد
2019 بایرن در گروه آژاکس، بنفیکا و آ ا ک آتن با 14 امتیاز اول شد و آژاکس با 12 امتیاز دوم شد
2020 بایرن در گروه تاتنهام، المپیاکوس و ستاره سرخ بلگراد قرار گرفت. بایرن 18 امتیاز اول و تاتنهام 10 امتیاز دوم. بایرن در لندن 7-2 و در مونیخ 3-1 تاتنهام را در هم کوبید.
2021 بایرن در گروه اتلتیکو، سالزبورگ و لوکوموتیو مسکو قرار داشت. بایرن 16 امتیاز اول و اتلتیکو 9 امتیاز دوم. بایرن در مونیخ 4-0 اتلتیکو را در هم کوبید و در مادرید با این تیم 1-1 کرد.
2022 بایرن در گروه بارسلونا، بنفیکا و دیناموکیف بود. بایرن 18 امتیاز اول و بنفیکا 8 امتیاز دوم. بایرن هر دو بازی را مقابل بارسلونا 3-0 برد. انگار روی کروز تنظیم کرده باشد.
2023 بایرن در گروه بارسلونا، اینتر میلان و ویکتوریا پلژن قرار داشت. تا پایان هفته پنجم بایرن با 15 امتیاز (امتیاز کامل) صدر نشینی خود را تثبیت کرده. بارسا را 2-0 و 3-0 برده و اینتر را هم در میلان 2-0 شکست داده. بایرن 15 و اینتر 10 امتیاز دارند.
با این اوصاف و در شرایطی که بایرن 15 تا 18 امتیاز کسب می کند و مثلا تیمهای چغری مثل رئال، سیتی، تاتنهام، اتلتیکو، آرسنال و بارسا به زحمت به تعداد انگشتان دو دست امتیاز کسب می کنند، با یک بررسی ساده می توان متوجه شد، بایرن در هر لیگی هم که باشد یک شانس فوق العاده قدرتمند برای قهرمانی است. شاید در تک بازی مثل هر تیم دیگری اسیر اتفاقات شود. ولی اگر بجای آلمان در انگلیس، ایتالیا و اسپانیا بود اگر هر سال قهرمان نمیشد هم با یک مشابه سازی می توان نتیجه گرفت بیش از سایر تیمها قهرمانی را از آن خود میکرد. تیمی که رفت و برگشت بارسا و چلسی را 7 تایی کند، رئال را 8 تایی کند، آرسنال و تاتنهام را 10 تایی کند، در گروه منچستر فرگوسن صدر نشین شود، فرگوسن را دبل کند، رئال را دبل کند و همان سال قهرمان شود، سه بار با بارسا همگروه شود هر سه سال صدر نشین شود و بارسا حتی نتواند از گروهش صعود کند و تیمی که آماری چنین درخشان دارد، در هر لیگی یک تهدید بالقوه است. بایرن از باخت به پاریسن ژرمن در زمان کارلتو و زمانیکه صحبت از کودتا علیه کارلتو بود با تیمهایی نظیر پاریسن ژرمن یکبار، آژاکس دو بار، تاتنهام دو بار، اتلتیکو دو بار، بارسلونا چهار بار و اینتر میلان یکبار بازی کرده است (اگر دو بار بازی را با بنفیکایی که موفق به حذف بارسا شد بگذریم) در رقابتهای گروهی دیدار کرده و در 33 دیدار متوالی شبه لیگ هرگز شکستی را نپذیرفته و از این حیث رکورد دار است. باز هم اگر مایلید و به آرامش شما کمک می کند بفرمایید قالپاق، تایر، بایرن لیگا یا .
دیدگاه شما